خواستن از خدا

روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .

حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . 
روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. 
حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. 

حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . 
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. 
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد....

از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش
🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 🍃 لحظه هاتون پر از مهربانی و محبت و رحمت خداوند 🌹

نيکي

زن جوانی در جاده رانندگی می کرد برف کنار جاده نشسته بود و هوا سرد بود. ناگهان لاستیک ماشین پنچر شد و زن ناچار شد از ماشین پیاده شود تا از رانندگان دیگر کمک بگیرد.

 حدود ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﻱ ﻣﻲ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﻮﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . 

ﺯﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﮐﻤﮏ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . 

ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﻳﮑﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ . 

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻣﻲ ﺍﺻﻼ ﺗﻮﻱ ﺑﺮﻑﻫﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ . 

ﺑﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﺑﺮﻑﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ . 

ﺷﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺩﻭﺭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﻴﭽﻴﺪ ﻭ ﮐﻼﻩ ﭘﺸﻤﻲﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﻱ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﺶ ﮐﺸﻴﺪ . 

 بالاخره ﻳﮏ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ . 

ﺯﻥ ، ﮐﻤﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺵﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪ . 

ﺯﻥ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ، ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺍﻭ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ . 

ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﻣﺎﻱ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺍﻭ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ . 

ﺍﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی کمکش ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ . 

ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻖ ﺗﻖ ﺑﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﺯﺩ و اشاره کرد که لاستیک درست شد. 

ﺯﻥ ﭘﻮﻟﻲ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﻮﻝ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺭﺍ ، ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﻴﻦﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻭﻱ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﮔﺮﻓﺖ. 

ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ، ﺑﺎ ﺍﺩﺏ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : 

" ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺳﻌﻲ ﮐﻨﻴﺪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﮐﺴﻲ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . " 

ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﻑﺍﻭﻟﻴﻦ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ . 

ﺍﺯ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﻏﺬﺍﻱ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻳﮑﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ گارسونی ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﻪ ﻣﻴﻞ ﺩﺍﺭﺩ . 

ﺯﻥ ، ﻏﺬﺍﻳﻲ 80 ﺩﻻﺭﻱ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ، ﻳﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﺻﺪ ﺩﻻﺭﻱ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺍﺩ . 

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ باقی مانده ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ . 

ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﺒﺮﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺭﻭﻱ ﻳﮏ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﺪ . 

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ . 

ﺩﺭ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﻱ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﻻﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺸﻮﺩ . 

ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : " ﺳﻌﻲ ﮐﻦﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺮﻱ ﻧﺒﺎﺷﻲ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . " 

ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭘﻮﻝ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺁﻫﻲ ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ . 

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ : ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺯﻧﻲ ﺑﺎ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﮐﺎﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ . 

ﻗﻄﺮﻩ ﻱ ﺍﺷﮑﻲ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺯﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . 

ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ...

 

گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم مهربان باشیم و نیستیم ! 

چقدر می‌توانیم باگذشت باشیم و نیستیم ! 

گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم کنار هم باشیم و از هم فاصله می‌گیریم ! 

چقدر می‌توانیم دل به‌دست آوریم اما دل می‌سوزانیم ! 

دوستان لطفا آخرین نفر نباشید. 😐

خشونت و مطالعه

📗📘

*آیا خشونت و مطالعه با هم رابطه دارند؟*

موسسه مطالعاتی اقتصاد و صلح، تازه‌ترین گزارش خود را با عنوان "شاخص جهانی صلح" را منتشر کرد.
🔻 *در این بررسی مهربان ترین کشورها عبارتند از:*
۱- ایسلند ۲- دانمارک ۳- اتریش ۴- نیوزیلند ۵- سوئیس ۶- فنلاند ۷- کانادا ۸- ژاپن ۹- استرالیا ۱۰- جمهوری چک
🔻 *قهر آمیز ترین کشورها عبارتند از:*
۱۶۲- سوریه ۱۶۱- عراق ۱۶۰- افعانستان ۱۵۹- سودان شمالی ۱۵۸- آفریقای مرکزی  ۱۵۷- سومالی ۱۵۶- سودان ۱۵۵- کنگو ۱۵۴- پاکستان ۱۵۳- کره شمالی ۱۵۲- روسیه ۱۵۱- نیجریه
 👈 *جالب اینکه ایران با بیش از 6 میلیون نزاع خیابانی در سال!! و بیش از 15 میلیون پرونده قضایی از زد و خورد و قتل و طلاق و  تجاوز و ... تازه در سال گذشته رتبه ای بهتر از 138 در جدول نیافته است:*
👈 *در این گزارش، اروپا آرام ترین قاره جهان و آسیا دعوایی ترین قاره ی کره ی زمین است.*
*جالبتر اینکه 30 کشور آرام جهان، در صدر کشورهای پر مطالعه هستند و بدون استثنا سرانه ی مطالعه کشورهای خشونت آمیز بسیار پایین است!!*
*این بدان معناست که کسانی که کمتر کتاب میخوانند، افراد بی سوادترند! بیشتر دعوا میکنند و آرامش کمتر دارند!*
*که کشور ما از آخر رتبه بیست و چهارم را دارد.* مردم ما وقتی در تکاپوی رفتن به ترکیه و آنتالیا هستند در سواحل همین کشورها محال است اروپایی ها را بدون کتاب ببینند. اما ما مسافرت میکنیم تاپاساژگردی کنیم. فرق ندارد کجا! چه ترکیه چه سفر حج، چه قطب شمال یا سفر بی بازگشت به مریخ، کتاب از وسایل چمدان ما نیست.
*این درحالیست که فقط و فقط با روزی 30 دقیقه مطالعه، جایگاه ما از صد و سی و چهارمین کشور نزاع دوست دنیا، به جمع 10کشور صلح طلب دنیا میپیوندد!*
👈 *نکته ی مهم*
 این است که مطالعه حالت ویروسی دارد و اگر یکی از افراد خانواده کتابخوان باشد، سایر اعضای خانواده به این ویروس مبتلا میشوند! پس در مرحله اول باعث رشد و پیشرفت خودمان و نسل آینده شویم و در مرحله بعد باور کنیم که اگر خودمان تغییر کنیم باعث توسعه جامعه خواهیم شد.

دين داري

🍃🍃 دین‌داری مقصد حرکت نیست، شیوۀ حرکت است.

 🔹دین از ما یک فرایند خاص را می‌طلبد نه یک فرآورده خاص. یک موقع من به بچه‌ام می‌گویم تو باید تا ده دقیقه دیگر به منزل فلان شخص برسی. این‌جا برای من نتیجه کار و فرآورده مطلوب است. اما یک موقع هست که من می‌خواهم به بچه‌ام طرز راه‌رفتن را یاد بدهم و نمی‌خواهم به جای خاصی برسد. چون برایم فرآیند مهم است.

🔹چیزی که اسلام از ما می‌خواهد این است که راه‌رفتن‌مان بر اساس صداقت و جدیّت باشد. شما اگر یک معلّم منصف باشید توقع‌تان از شاگردان‌تان این است که شما با صداقت و جدیّت در طول سال کسب علم کنید اما هرگز از آن‌ها نخواهید خواست که در پایان سال همه نمره بیست بگیرند چون می‌دانید آی‌کیو و قدرت فهم و بهره هوشی و قوت حافظه و سرعت یادگیری‌شان به اندازه هم نیست. اگر ما بخواهیم همه انسان‌ها به یک جا برسند، باید وقتی به دنیا می‌آیند همه از یک جا به راه افتاده باشند.

🔹یک معلم منصف هیچ‌وقت نمی‌تواند به بچه‌ها بگوید برای من مقصد مهم است و مقصد بیست است اما می‌تواند به قول مولانا به آن‌ها بگوید: سوی من می‌غیژ و می‌غیژ و بیا

🔹اسلام و هردینی هم از ما همین را می‌‌خواهد و طالب یک فرایند خاص است همراه با دو ویژگی صداقت و جدیت. یکی این که در زندگی جدی باشیم و آن را بازی تلقی نکنیم و دیگر این که قصد فریب خودمان و دیگران را نداشته باشیم.قرآن می‌گوید: «ان‌الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (کسانی که مجاهده کنند و همه‌توانشان را به کار ببندند(جدیت)، فینا: در راه حقیقت.)

🔹بنابراین باید از تلقی دینی ما این نکته که شما حتماَ باید به جای خاصی برسید، حذف شود و به جای آن، این تلقی بیاید که شما باید خوب راه بروید.

💢مصطفی ملکیان،سخنرانی مسلمان بودن یعنی طالب حقیقت بودن نه مالک حقیقت بودن

زنبور عسل


زنبوردلبسته هيچ گلي نمي شود. از انواع گلها شهد جمع ميكند، اما دلبسته نمي شود. بسوي گل سرخ و گل هميشه بهار ميرود، بسوي گل نيلوفر مي رود، از گلي به گل ديگر حركت ميكند امادلبسته ووابسته نميشود.  دومين چيزي كه بايد به ياد داشت اين است كه:  اگرچه زنبور از گلهاي بسياري شهد جمع مي كند، هيچ گلي را نابود نمي سازد.زنبور بسيار ماهر و ملاحظه گر است. به گلها آسيب نمي رساند.در حقيقت گلها وقتي زنبور به رويشان مي نشيند بسيار خوشحال مي شوند و به خود مي بالند. زنبور هيچگاه تخريب نمي كندآنچه را كه نياز دارد جمع آوري مي كند اما به روشي استادانه، و با چنان مهارتي كه شكل گل كاملا دست نخورده باقي بماند. بگونه اي زندگي كن كه به هيچكس آسيب نرساني.سازنده، ملاحظه گرانه و هنرمندانه زندگي كن. با حساسيت و ظرافت زندگي كن و هيچگاه دل بسته نشو. از تمام تجارب زندگي لذت ببر. از تمام گلهاي زندگي لذت ببر اما روان_باش. در هيچ جايي توقف نكن
روز و روزگارتان به خوشی و سربلندی
🌹💧🌹💧🌹💧🌹💧🌹

آنتروپي و خداشناسي

خداباوران

اثبات خدا و نقد آتئیسم

اثبات خدا با قانون دوم ترمودینامیک

قانون دوم ترمودینامیک و اثبات وجود خدا:
در مقاله ذیل پروفسور «جان ام. سیمبالا »(جان ام Cimbala)، استاد مکانیک دانشگاه «پنسیلوانیا»ی آمریکا، وجود خدا را از طریق اصل «آنتروپی» یا « قانون دومترمودینامیک »اثبات می کند؛ وی می نویسد:
آیا قانون دوم ترمودینامیک وجود خدا را اثبات می کند؟
در این مقاله ی کوتاه، بنده به اختصار، نظرات خود را دربارۀ قانون دوم ترمودینامیک بیان می دارم، و اینکه چرا بنده بر این باورم که به وجودآفریدگار اشاره دارد

این مقاله، در کتاب زیر نیز به چاپ رسیده است:
نام کتاب: «در شش روز: چرا پنجاه دانشمند به آفرینش [الهی] ایمان دارند».
ویراستار: «جان اف. آشتون »، انتشارات استاد کتابها، GreenForest، کپی رایت 2000.
تعریف رسمی قانون دوم ترمودینامیک عبارت است از اینکه: «در هر سیستم بسته ای، فرآیند در جهتی رخ می دهد که انرژی دسترس ناپذیر (انتروپی) افزایش یابد. به عبارت دیگر، در  سیستم های  بسته، همواره میزان بی نظمی با زمان افزایش می یابد. طبیعتا، همه چیز از نظم و ترتیببه آشفتگی، یا از یک حالت انرژی دسترس پذیر به حالتی با انرژی دسترس ناپذیرتر پیش می رود. این هم مثال خوبی در این زمینه: سرد شدن یک فنجان قهوه ی داغ در یک اتاق عایق. مقدار کل انرژی در داخل اتاق ثابت می ماند (که در هماهنگی با قانون اول ترمودینامیک است). انرژی از دست نمی رود، بلکه صرفا (در قالب گرما) از قهوه ی داغ به هوای سرد منتقل می شود؛ و هوا را کمی گرم می کند. وقتی قهوه داغ است انرژی دسترس پذیر وجود دارد، آن هم به دلیل اختلاف دما میان هوا و قهوه. باسرد شدن قهوه، انرژی دسترس پذیر به آرامی به انرژی دسترس ناپذیر تبدیل می شود. در نهایت، هنگامی که قهوه به دمای اتاق برسد اختلاف دمایی میان قهوه و هوا وجود ندارد. یعنی کل انرژی در حالت دسترس ناپذیر قرار دارد. این سیستم بسته (که شامل اتاق و قهوه می شود) ازنظر فنی دستخوش چیزی قرار میگیرد بنام «مرگ گرما». حال، این سیستم، سیستمی است «مرده»؛ زیرا نمی توان کار بیشتری انجام داد؛ دلیلش هم این است که دیگر نیروی دسترس پذیر وجود نخواهد داشت. قانون دوم می گوید که عکس این قضیه ناممکن است! فنجان قهوه ی هم دما با اتاق خود به خود گرم نمی شود، زیرا این امر نیازمند تبدیل انرژی دسترس ناپذیر به انرژی دسترس پذیر است.

حال، کل کیهان را به عنوان یک سیستم بسته ی عظیم در نظربگیرید .ستارگان همانند فنجان قهوه داغ هستند و در حال سرد شدن (آن هم بارها کردن انرژی خود به داخل فضا). ستارگان داغ موجود در فضای سردتر، جلوه ای هستند از حالت انرژی دسترس پذیر (درست مانند قهوه داغ موجود در اتاق). با این حال، قانون دومترمودینامیک مستلزم آن است کهاین انرژی دسترس پذیر، به طور مداوم به انرژی دسترس ناپذیر تغییرکند. در قیاسی دیگر، کل کیهان مانند ساعت شمار کوکی عظیمی است کهزمان آن رو به پایان است و انرژی دسترس پذیر خود را از دست میدهد. از آنجا که انرژی به طور پیوسته از حالت دسترس پذیر به دسترسناپذیر تغییر می کند، باید در آغاز، کسی به آن انرژی دسترس پذیر داده باشد. (یعنی کسی می باید در آغاز، ساعت شمار جهان را کوک کرده باشد.)
چه کسی یا چه چیزی توانسته است در وهلۀ اول، انرژی را در حالت یدسترس پذیر به وجود آورده باشد؟
تنها کسی یا چیزی [قادر به انجام اینکار بوده است] که در بند قانون دوم ترمودینامیک نبوده باشد. تنها خالق قانون دوم ترمودینامیک توانسته است در بند قانون دوم ترمودینامیک قرار نگیرد، و در وهلۀ اول، انرژی را در حالتی دسترس پذیر آفریدهباشد.

با گذشت زمان (با این فرض که همه چیز درس به همیت منوال ادامه خواهد داشت) انرژی دسترس پذیر در کیهان نهایتا به انرژی غیرقابل دسترس تبدیل می شود. در چنین حالتی می گویند که کیهان دچار مرگ گرما شده است، درست مانند قهوه و اتاق. جهان کنونی، آن گونه که ما آنرا می شناسیم، نمی تواند برای ابد باقی بماند. بعلاوه، تصور کنید که داریم در جهت عکس زمان، به گذشته بر می گردیم. از آنجا که انرژی کیهان به طور مداوم از حالت دسترس پذیر به حالتی با دسترس پذیری کمتر تبدیل می شود، هر چه فرد بیشتر به عقب برمی گردد، انرژی کیهان، دسترس پذیرتر می شود. مجددا، با استفاده از قیاس ساعت، هرچه بیشتربه عقب برگردیم، ساعت بیشتر کوک خواهد شد. اگر به اندازۀ کافی، به عقب برگردیم، ساعت کاملا کوک خواهد شد. بنابراین، عمر کیهان نمی تواند ازلی و بی نهایت باشد. بلکه تنها می توان نتیجه گرفت که جهان آغازی داشته است. و آن آغاز، باید معلول کسی یا چیزی [باشد که دارای علمکردی] خارج از قوانین شناخته شدۀ ترمودینامیک باشد

برچسب‌ها: اثبات خدااثبات خدا در فیزیکقانون دوم ترمودینامیکآنتروپی و خدا

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 19:50 توسط mp  | نظرات

وبلاگ خداباوران
 

نوشته‌های پیشین

آرشیو موضوعی

پیوندها

BLOGFA.COM

شاه نعمت اله ولي

*سِرِّیار*

۸۰۰ سال قبل پیش گوئی شاه نعمت الله ولی از شروع صفویه تا انقلاب اسلامی ایران و ظهور حضرت اباصالح المهدی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

 آنچه اکنون همه شاه نعمت الله را به آن می شناسند پیشگویی های بسیار دقیقی است که تمام آنچه تاکنون بر ما گذشته محقق گشته؛ از ظهور صفویه تا سقوط پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی که به گفته وی بعد از چهل سال متصل به ظهور حضرت ولی عصر(عج) خواهد شد.

جالب آنکه جناب شاه نعمت الله مدح و ثنای خود را نثار رهبر انقلاب ایران و حکومت برپا شده‌ی او می کند و از این رو است که عده ای دست به تحریف اشعار آن بزرگ مرد عارف زده، غافل از اینکه نسخه‌ی خطی دیوان او که در 1274 هجری قمری استنساخ شده، در سازمان اسناد و کتابخانه ملی به شماره بازیابی 5-16921 قابل ملاحظه است. به انضمام اینکه قدیمی ترین نسخه‌ی خطی دیوان شاه نعمت الله ولی مربوط به دوره صفویه بوده و در ماهان کرمان نگهداری می شود که ابیات ذیل برگرفته از آن و دریافت شده از سایت دکتر سید حمید رضا طالقانی است:
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
*قدرت کردگار می‌بینم-حالت روزگار می‌بینم*

*از نجوم این سخن نمی‌گویم-بلکه از کردگار می‌بینم*

*از سلاطین گردش دوران-یک به یک را سوار می‌بینم*

*هر یکی را به مثل ذره نور-پرتوی آشکار می‌بینم*

*از بزرگی و رفعت ایشان-صفوی برقرار می‌بینم (...)*

*آخر پادشاهی صفوی-یک حسینی به کار می‌بینم*

[آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین بود]

*نادری در جهان شود پیدا-قامتش استوار می‌بینم*

[اشاره به نادر شاه افشار شاه مقتدر و مؤسس سلسله افشاریه]

*آخر عهد نوجوانی او-قتل او آشکار می‌بینم*

[احتمالا اشاره به شاهرخ میرزا نوه نادر شاه و آخرین پادشاه افشاریه دارد که در نوجوانی به شاهی رسید و نهایتا در کهنسالی توسط آغا محمد خان قاجار کشته شد]

*شهر تبریز را چو کوفه کنند-شهر طهران قرار می‌بینم*

[اشاره به انتقال پایتخت از تبریز به تهران در زمان آغا محمد خان قاجار]

*بعد از آن دیگری فنا گردد-شاه دیگر به کار می‌بینم*

*که محمد به نام او باشد-تیغ او آبدار می‌بینم*

[بنا بر ویژگیهایی که از او می‌گوید، مرادش محمد شاه قاجار است، نه آغا محمد خان قاجار]

*چارده سال پادشاهی او-دولتش کامکار می‌بینم*

[محمد شاه چهارده سال پادشاهی کرد]

*سال کز مرغ می‌شود پیدا-مرگ او آشکار می‌بینم (...)*

*ناصر الدین به نصرت دوران-چار ده هشت سال می‌بینم (...)*

[چار ده هشت، به معنای 48 است که دقیقا منطبق بر مدت پادشاهی ناصرالدین شاه است]

*از شهنشاه ناصر الدین شاه-شیونی بیم دار می‌بینم*

[اشاره به ترور ناصرالدین شاه]

*روز جمعه ز شهر ذیقعده-تن او در مزار می‌بینم*

[روز مرگ ناصرالدین شاه 12 اردیبهشت 1275شمسی، مصادف با جمعه، 18 ذی القعده 1313قمری]

*بعد از آن شه مظفر الدین را-شاهیِش ناگوار می‌بینم*

*چارشنبه ز شهر ذیقعده-مرگ او آشکار می‌بینم*

[روز مرگ مظفرالدین شاه 18 دی 1285شمسی، مصادف با چهارشنبه، 24 ذی القعده 1324قمری]

*از الف تا به دال می‌گویم-شاه و شاهی فکار می‌بینم*

[اشاره به نهضت مشروطیت ایران و تهدید پایه های سلطنت قاجاریه است]

*در خراسان و مصر و شام و عراق-فتنه و کارزار می‌بینم*

*جنگ و آشوب و فتنه‌ی بسیار-در یمین و یسار می‌بینم*

[آغاز جنگ جهانی اول، مصادف با آخرین روزهای عمر مشروطیت ایران]

*غارت و قتل لشکر بسیار-در میان و کنار می‌بینم*

*شه چو بیرون رود ز جاگاهش-شاه دیگر بکار می‌بینم*

[به کودتای رضا خان علیه احمد شاه قاجار اشاره دارد، جالب آنکه به خروج او از کشور اشاره می‌کند و نه مرگ او]

*چون فریدون به تخت بنشیند-نوکرانش قطار می‌بینم*

*متصف بر صفات سلطان است-لیک من گرگ وار می‌بینم*

*دائم اسبش به زیر زین طلا-کمتر آن را سوار می‌بینم*

*عدل و انصاف در زمانه‌ی او-همچو هیمه به نار می‌بینم*

*علمای زمان او دائم-همه را تار و مار می‌بینم*

[تقابل دولت با دین و روحانیت هیچ گاه در تاریخ ایران به اندازه دوران حکومت رضا شاه نبوده است. او کوشش کرد تا لباس روحانیت را از بین برده و به کلی سازمان روحانیت را فرو بپاشد]

*هست فصل الحجاب در عهدش- فضل، بی اعتبارمی‌بینم*

[مهم ترین اقدام ضد دینی رضاشاه کشف حجاب زنان بود. در اینجافصل الحجاب یعنی برداشتن حجاب زنان وفضل یعنی فضیلت وحیا وشرف. 

*جنگ سختی شود تمام جهان-کوه و صحرا فکار می‌بینم*

[اشاره به آغاز جنگ جهانی دوم]

*کار و بار زمانه وارونه-قحط و هم ننگ و عار می‌بینم*

[اشاره به نابسامانی شدید اقتصادی در ایران و گسترش قحطی، همچنین اشغال کشور توسط متفقین و خیانت رجال سیاسی در همکاری با بیگانگان]

*چون دو ده سال پادشاهی کرد-شهیش برکنار می‌بینم*

[رضا شاه عملاً از سوم اسفند 1299 تا شهریور 1320، قدرت را در اختیار داشت و پس از آن برکنار و تبعید شد که دو ده  سال یعنی  ۲۰ سال می شود]

*پسرش چون به تخت بنشیند-بوالعجب روزگار می‌بینم*

*نوجوانی به سان سرو بلند-رستمش بنده وار می‌بینم*

*در امور شهی است بی تدبیر-لیکنش بخت یار می‌بینم*

[خود محمد رضا پهلوی نیز معتقد بود که در کار پایداری سلطنتش، علیرغم حوادث سهمگین که می‌توانست طومار حکومت او را در هم بپیچد، همواره بخت یار او بوده تا جایی که مدعی بود که خداوند حامی اوست]

*بس فرومایگان بی حاصل-حامل کار و بار می‌بینم*

*مذهب و دین ضعیف می‌یابم-مُبتدع افتخارمی‌بینم*

*ظلم پنهان، خیانت و تزویر-بر اعاظم شعار می‌بینم*

*ظلمت ظلم ظالمان دیار-بی حد و بی شمار می‌بینم*

*ماه را رو سیاه می‌یابم-مهر را دل فکار می‌بینم*

*دولت مرد و زن رود به فنا-حال مردم فکار می‌بینم*

*غارت و قتل مردم ایران-دست خارج به کار می‌بینم*

*کهنه رندی به کار اهرمنی-اندر این روزگار می‌بینم*

[ابتدا دخالت خارجی را در غارت و قتل مردم ایران مورد اشاره قرار می‌دهد، سپس آن قدرت خارجی را شیطانی قلمداد می‌کند. اشاره به آمریکا، شیطان بزرگ]

*دور او هم تمام خواهد شد-لشکری را سوار می‌بینم*

*شور و غوغای دین شود پیدا-سر به سر کارزار می‌بینم*

[اشاره به وقوع انقلاب اسلامی‌ایران و مبارزات گسترده مردمی‌از یک سو و کشتار مردم به دست جلادان رژیم شاه، از سوی دیگر]

*قصه ای بس غریب می‌شنوم-غصه ای در دیار می‌بینم*

*جنگ و آشوب و فتنه‌ی بسیار-نام او زشت و خوار می‌بینم*

[محمد رضا پهلوی، تنها شاهی است که تمام مردم مستقیماً او را مورد خطاب قرار داده و مرگ بر او گفتند بنابراین وی خوارترین شاه در سلسله پادشاهی ایران است]

*کم ز چل چون که پادشاهی کرد-سلطه اش تار و مار می‌بینم*

[اشاره به 37 سال حکومت محمدرضا پهلوی]

*غم مخور زانکه من در این تشویش-خرمی‌وصل یار می‌بینم* 

*بعد از او شاهی از میان برود-عالمی‌چون نگار می‌بینم*

*سیدی را ز نسل آل رسول-نام او، برقرار می‌بینم*

[اولاً سیادت امام خمینی(ره) را تصریح می‌کند، ثانیاً نام او را نیز تعیین می‌نماید زیرا عدد واژه «برقرار» به حروف ابجد، 710 و عدد واژه «خمینی» نیز همان می‌باشد]

*نایب مهدی آشکار شود-سروری را سوار می‌بینم*

[نیابت عام حضرت ولی عصر ارواحنا فداه از پایان غیبت صغری آغاز شده است اما هیچگاه نیایت عام فقها آشکار و علنی و عملیاتی نبوده است تا اینکه با وقوع انقلاب اسلامی‌ایران، نیابت عام فقها، فعلیت یافت و حکومت ولایت فقیه با تکیه بر نیابت عام حضرت حجت عجل الله فرجه تأسیس گردید]

*پیشوای تمام دانایی-رهبری با وقار می‌بینم*

*متصف بر صفات سلطانیست-لیک درویش وار می‌بینم*

*رهنما و امام هفت اقلیم-نام او را شعار می‌بینم*

[اشاره به استفاده مکرر از نام امام خمینی در شعارهای قبل و بعد از انقلاب]

*همچو مولا جلال الدین مولا-شمس تبریز وار می‌بینم*

[اشاره به عشق و ارادت آیت الله خامنه ای به امام خمینی]

*بندگان جناب حضرت او-سر بسر تاجدار می‌بینم* 

*گوهر شب چراغ بهر کمال-آن دُرِ شاهوار می‌بینم*

*هر کجا رو نهد به فضل اله-دشمنش خاکسار می‌بینم*

[اشاره به غلبه بر فتنه های داخلی و موفقیت های نظامی ایران در منطقه]

*با کرامات و جامع آداب-آصف روزگار می‌بینم*

[تشبیه مقام معظم رهبری به آصف بن برخیا، وزیر حضرت سلیمان و عالم قوم]

*تا چهل سال ای برادر من-دوره‌ی شهریار می‌بینم*

[نمی‌گوید «دوره آن شهریار می‌بینم» بلکه می‌گوید «دوره شهریار می‌بینم» زیرا در صورت اول حکومت شخص خمینی کبیر باید ادامه می‌یافت و توسط او به صاحب اصلیش تسلیم می‌شد اما در مصراع تصریح می‌کند که طول حیات جمهوری اسلامی، دوره شهریاری خمینی کبیر است و حکومت از اندیشه ها و آرمانهای او منحرف نمی‌شود]
💐🍀🌸☔️🌹🌲🌴🌺
*بعد از آن خود امام خواهد بود-که جهان را مدار می‌بینم*

*صورت و سیرتش چو پیغمبر-علم و حلمش شعار می‌بینم*

*قائم شرع آل پیغمبر-به جهان آشکار می‌بینم*

🌷 *میم و حاء، میم و دال*🌷 *می‌خوانند-نام آن نامدار می‌بینم*

*از کمربند آن سپهر وقار-تیغ چون ذوالفقار می‌بینم*

*جنگ سختی شود تمام جهان-کوه و صحرا فکار می‌بینم*

[جنگ جهانی سوم]

*مردمان جهان ز انس و پری-همه را در فرار می‌بینم*

*مر مسیح از سما فرود آید-گور دجال زار می‌بینم*

*رنگ یک چشم او به رنگ کبود-خری بر خر سوار می‌بینم*

*هر قدم از خرش بود میلی-دور گردون غبار می‌بینم*

*آل سفیان تمام کشته شوند-با هزاران سوار می‌بینم*

*مهدی وقت و عیسی دوران-هر دو را شهسوار می‌بینم*

*دین و دنیا از او شود معمور-خلق از او، بخت یار می‌بینم*

*مسکنش شهر کوفه خواهد بود-دولتش پایدار می‌بینم*

*هفت باشد وزیر سلطانم-همه را کامکار می‌بینم*

*زینت شرع و رونق اسلام-محکم و استوارمی بینم

 پیش گویی شاه نعمت الله از۸۰۰سال قبل درمورد کشورایران تاظهورحضرت مهدی عج      ☝☝

قران

نامه ای خیلی خیلی خیلی خیلی..... زیبا از سوی پروردگار به همه انسان ها

سوگند  به  روز  وقتی  نور می گیرد  و به شب  وقتی آرام  می گیرد که من
نه تو را رها  کرد ه‌ام و نه با  تو دشمنی کرده‌ام
( ضحی 1-2)
 افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش
پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.
 (یس 30)
 و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.
(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو  قدرتی نداشته ام
(انبیا 87)
و  مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم  شدی که گمان بردی  خودت بر همه
چیز  قدرت داری.
 (یونس 24)
و این در حالی  بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و
اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری
 (حج 73)
پس چون مشکلات از  بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام
وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که
باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .
( احزاب 10)
 تا زمین با  آن فراخی بر تو تنگ آمد  پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و
یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به  سوی تو بازگشتم تا تو نیز
به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن.
 (توبه 118)
 وقتی در تاریکی ها  مرا  به زاری خواندی که اگر تو را برهانم  با من
می‌مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما  باز مرا  با دیگری در عشقت شریک
کردی
 .(انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی
و  رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده‌ای.
(اسرا 83)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟
(سوره شرح 2-3)
غیر از من  خدایی که برایت خدایی کرده است ؟
(اعراف 59)
  پس کجا می روی؟
(تکویر26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟
(مرسلات 50)
 چه چیز جز بخشندگی ام  باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟
(انفطار 6)
مرا  به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را  در
آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره  به هم فشرده می کنم تا  قطره ای
باران از  خلال آن ها بیرون آید و به خواست من  به تو اصابت کند تا  تو
فقط  لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران،
ناامیدی تو را پوشانده بود.
  (روم 48)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت
را  در خواب به تمامی بازمی ستانم  تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره
آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار
ادامه می دهم.
 (انعام  60)
 من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می‌دهم.
 (قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم.
 (فجر 28-29)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.
  (مائده 54)

گاو

انشای یك پسر 10 ساله گله داری  ازشهرستان لامرد استان فارس.
كه برنده جایزه بهترین انشا
 درسطح كشوری و استان فارس  شد...

معلّمی   از دانش آموزانش خواست
 "فواید گاو " را بنویسند..
ا
 نوشته‌ای که در زیر می‌خوانید
 تمام و کمال انشای آن دانش آموز است:

با سلام خدمت معلم عزیزم
 و عرض تشکّر از 
زحمات بی دریغ اولیا و مربیان مدرسه
 که در تربیت ما بسیار زحمت می‌کشند و 
اگر آنها نبودند، معلوم نبود ما اکنون کجا بودیم،

اکنون قلم به دست می‌گیرم و
 انشای خود را آغاز می‌کنم...

البته واضح و مبرهن است که 
اگر به اطراف خود بنگریم
 در می‌یابیم
که گاو بودن فواید زیادی دارد..

من مقداری در این مورد فکر کردم و
 به این نتیجه رسیدم که
مهمترین فایده‌ی گاو بودن این است که
دیگر آدم نیست..

بلکه گاو است...

هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشا باشد..

بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم،

ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد،

مثلا در مورد همین ازدواج،

وقتی گاوی که پـدر خانواده است می‌خواهد دخترش را شوهر دهد،
نگران جهیزیه‌اش نیست..

نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند..

مجبور نیست،
به خاطر این که پول جهاز دخترش را
تهیه نماید،
برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند، 
یا بدتر از آن پاچه خواری کند...

هیچ گاوی نگران کرایه خانه‌اش نیست..

گاوها آنقدر عاقلند که می‌دانند بهترین سال‌های عمرشان را
 نباید پشت کنکور بگذرانند...

گاوها حیوانات مفیدی هستند و 
انگل جامعه نیستند...

شما تاکنون یک گاو معتاد دیده‌اید؟

گاوی دیده‌اید که سر کوچه بایستد و
 مزاحم ناموس مردم شود؟

آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند
تا کنون شما گاو بیکار دیده‌اید؟

آیا دیده‌اید گاوی زیر آب گاو دیگری را 
پیش صاحبش بزند؟

تاکنون دیده‌اید گاوی 
غیبت گاو دیگری را بکند؟

آیا تا کنون دیده اید گاوی زنش را کتک بزند؟

یا گاو ماده‌ای شوهر خواهرش را
 به رخ شوهرش بکشد؟

و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر..

 آخر تو هم گاوی؟!

هیچ گاوی غمباد نمی‌گیرد..

هیچ گاوی رشوه نمی‌گیرد..

هیچ گاوی اختلاس نمی‌کند..

هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی‌ریزد...

هیچ گاوی خیانت نمی‌کند..

هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمی‌شکند..

هیچ گاوی دروغ نمی‌گوید...

هیچ گاوی آنقدر علف نمی‌خورد که
 از فرط پُرخوری تا صبح خوابش نبرد، 
در حالی که گاو طویله کناریشان
 از گرسنگی شیر نداشته باشد
 تا به گوساله‌اش شیر بدهد...

هیچ گاوی گاو دیگر را نمی‌کُشد،

هیچ گاوی...

گاو خیلی فایده‌ها دارد..

پوشاک‌ما از گاو است..

خوراک‌مان از گاو، 

شیر و پنیر و کره و خامه ...

ولی با همه‌ی منافع ياد شده
 هیچ گاوی نگفت :
من ...
بلکه گفت:
مـــــــــاااااااااااااا

اگر بخواهم هنوز هم و
در مورد فواید گاو بودن بگویم،
دیگر زنگ انشا می‌خورد و 
نوبت بقیه نمی‌شود که
 انشایشان را بخوانند ،،،

امّـا
به نظر من
 مهمترین فایده گاو بودن
 این است که
 دیگر  ادم نيست.
https://t.me/elham_davaridolatabadi

پاولي

ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻭﻟﻔﮕﺎﻧﮓ ﭘﺎﻭﻟﯽ .
ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۴۵ 


ﭘﺎﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻫﯿﭻ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ .

ﭘﺎﻭﻟﯽ ﻣﺜﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
ﺳﯿﺒﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﻫﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﻓﻘﻂ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ .
ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ " ﺍﺭﯾﮏ ...."
ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺍﺭﯾﮏ ﻋﺪﺩﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ، ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺁﻥ ﻋﺪﺩ ﺑﺰﺭﮒ 23 ﺑﺎﺷﺪ .

ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ , ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﻬﮑﺸﺎﻥ , ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﺳﯿﺐ ﺩﯾﮕﺮﯼ , ﺑﻠﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺌﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﺶ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺁﻥ 23 ﺑﺎﺷﺪ .
ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ , ﺍﺯ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ , ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺍﺭﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﺭﺗﻘﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺜﻼ 26 ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ . ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ 26 ﺑﻮﺩﻩ , ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .

ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺗﻮﺍﺯﻥ ﺧﻮﺩ , ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ . ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ , ﭘﺲ ﻫﺮ ﺷﯿﺌﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺍﺟﺪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ .

ﻭ ﺍﻣﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮﯼ :

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﮐﻮﭼﮏ , ﺗﻐﯿﯿﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ , ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ ﻭ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ , ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻢ ...
ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﻡ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ....
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺯﻧﺠﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ .

ﻫﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ , ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .

ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻣﺮﺍ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ .

ﺣﺮﻑ ﺁﺧﺮﻡ :
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ , ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺩﯾﺪﯾﺪ , ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﺸﻮﯾﺪ؛
ﭼﻮﻥ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ , ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩﯾﮕﺮ را صد در صد ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﻳﺪ .

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﻠﻢ ﺑﺮ ﺁﻣﻮﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻣﻬﺮ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ . ﭼﻮﻥ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺍﺳﺖ .
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﺎﻃﻊ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﮔﯿﺮﯾﺪ .

ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺟﺪﯼ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻧﮕﺬﺭﯾﻢ .
ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﯼ ﮐﯿﻬﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﻭ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ .
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﻭﻥ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻭﺻﻒ ﻧﺎﺷﺪﻧﯽ ﺑﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .
این جهان کوه است و فعل ما ندا 
سوی ما آید نداها را صدا

موبايل

💢کودکی که دوست دارد موبایل باشد...

❌«یتیمی» فرزندان در کشاکش فضای مجازی و زندگی واقعی

در دبستانی، معلمی به بچه ها گفت آرزوهاشونو بنویسن. اون نوشته های بچه ها رو جمع کرد و به خونه برد .
یکی از برگه‌ها؛ معلم رو خیلی متاثر کرد. در همون اثنای خوندن بود که همسرش وارد شد و دید که اشک  از چشمای  خانمش جاریه. پرسید چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی؟
زن جواب داد، این انشاء را بخوان؛ امروز یکی از شاگردانم نوشت، گفتم آرزوهایشان را بنویسند و اون اینجوری نوشته .
مرد کاغذ را برداشت و خواند.
متن انشاء اینگونه بود: «خدایا، می‌خواهم آرزویی داشته باشم که مثل همیشه نباشد؛ مخصوص است. می‌خواهم که مرا به موبایلی هوشمند تبدیل کنی. می‌خواهم که جایش را بگیرم. می‌خواهم که جایی مخصوص خودم داشته باشم و خانواده‌ام اطراف من حلقه بزنند. می‌خواهم وقتی که حرف می‌زنم مرا جدّی بگیرند همچون ناتیفیکیشن های نرم فزارهای گوشی شان؛ می‌خواهم که مرکز توجّه باشم و بی آنکه سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم. دلم می‌خواهد همانطور که وقتی گوشی شان را در منزل جا می گذارند و به سرعت به دنبال آن میایند و به آن می‌رسند، به من هم برسند و توجّه کنند. 
دلم می خواهد شب ها همانطور که پدر و مادرم با گوشی به رختخواب می روند و آن را در آغوش می گیرند چندوقت یکبار من آن ها را در آغوش بگیرم، دلم می‌خواهد پدرم، وقتی از سر کار برمی‌گردد، حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بی‌توجّهی، به سوی من بیاید. دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند همان طور که برای بازی بر سر دسته های بازی های کامپیوتری دعوا می کنند.
دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند.  نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلفن همراهی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم. خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی از تو خواسته باشم. فقط دوست دارم مثل یک آی فون یا حتی یک گوشی هوآوی زندگی کنم. انشاء به پایان رسید.»
مرد نگاهی به همسرش کرد و گفت، "عجب پدر و مادر وحشتناکی‌اند!
زن سرش را بالا گرفت و گفت: این انشاء را دخترمان نوشته است.

❇❇#نکته_توجه

«یتیمی» فرزندان در کشاکش فضای مجازی و زندگی واقعی
🌀حضور زیاد پدر و مادر در فضای مجازی و تبدیل این فضا به اولویت اول زندگی، باعث کم توجهی به خود، همسر، و فرزندان می شود.
 🌀کودکان با اینکه صاحب پدر و مادر هستند اما به دلیل حضور افراط گونه والدین به نوعی یتیم هستند و شاید اصطلاح یتیم مجازی در آینده بیشتر شود.
🌀 زندگی فرزندان در کنار اولیای خود صرفا ظاهر است و اولیا دیگر اولیای واقعی این فرزندان نیستند.
🌀فرزندان نوع مدرنی از یتیمی را تجربه می کنند که عواقب این نوع یتیمی مجازی بزودی در سطح جامعه آشکار خواهد شد.

روز کوروش

‍ 🅾چرا 7 آبان ، روز کورش بزر گاست ؟

 در چنین روزی ، در سال ۵۳۹ پیش از میلاد ، کوروش بزرگ ، بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شده ، و مردمان آن سرزمین را از ستم بابلیان میرهاند. مردمانی از سرزمین های مختلف ، از جمله مردم یهود را که در اسارت و بردگی بابلیان بودند ، آزاد کرده و به سرزمین خودشان میفرستد. از آن پس ، هرکس در پرستش دین و آیین خود آزاد بوده به حقوق و عقاید دیگران احترام گذاشته میشود.

آیا منبعی هست که تایید کند ، این رویداد در چنین تاریخی رخ داده است و بدون جنگ و خونریزی هم بوده ؟

آری . از جمله در کتیبه نبونعید ، واپسین پادشاه بابل که پس از چیرگی کوروش بزرگ بر بابل ، وی به کرمان تبعید میشود ( برپایه نوشته های برسوس ، تاریخ نگار معتبر یونانی ). رویدادنامه نبونعید ، لوحه‌ای گلی و دو رویه به خط و زبان بابلی نو است که از شهر بابل بدست آمده و اکنون در گالری ۵۵ موزه بریتانیا در لندن (قفسه ۱۵) نگهداری می‌شود. در ترجمه خط های ۱۸ ، ۱۹ و ۲۰ از این لوحه ، چنین آمده است : 

در روز سوم از ماه آرَهـسَـمـنَـه (= آرامی: مِـرهِـشـوان/ فارسی باستان: وَرکَـزَنَـه/ آبان)، کورش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده می‌شد. او با مردمان شهر، پیمان آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد.

 که روز سوم ماه آرهسمنه بابلی ، برابر با ۲۹ اکتبر میلادی ، یا همان ۷ آبان خورشیدی است.

قانون چک

📑 ماده ٥ قانون چك چيست ؟ 

اگر كه فرضاً چكی در اختيار داريد بمبلغ ٢٠  ميليون تومان 
اما با مراجعه به بانك ، به شما اعلام ميشود موجودی حساب ، ١٠ ميليون تومان بوده و كمتر از مبلغ چك شماست .

در اينگونه موارد چه اقدامي ميكنيد؟ 

اكثر قريب به اتفاق افراد ، يكی از اين دو اقدام را انتخاب ميكنند 

١-   برگشت چك 
٢- واريز مبلغ كسرب بحساب صادركننده و دريافت مبلغ چك 

هر دو اقدام اشتباه است 
چرا كه در اقدام اول ، موفق به دريافت مبلغی كه در حساب  بوده نشديد 
و در اقدام دوم ، شما عملاً چک ۲۰ ميليونی را به بانک تحويل و فقط نيمی از آن را دريافت نموده ايد و حق مطالبه مابقی مبلغ چك را نيز بواسطه از دست دادن  ، از خود سلب نموده ايد 
 
👈 راه حل قانونی  :

مطابق ماده ٥ قانون چك ، شما ميتوانيد از تحويلدار بانک بخواهيد كه مبلغ موجودی را تمام و كمال به شما پرداخت كرده و نسبت به مبلغ كسری موجودی ، برگشتی صادر كند 
بانكها فُرمهای مخصوصی بنام " گواهی عدم پرداخت "قسمتي "از وجه چک دارند كه با درخواست شما ، مكلف به تكميل آن هستند .

در اين وضعيت ، بانك ، اصلِ چک را از شما تحويل گرفته و كپی چک ، ممهور به مهر بانک و گواهی عدم پرداخت قسمتی از وجه چک را به شما تحويل ميدارند كه گواهی مذكور ، جانشينِ اصل چك بوده و قابليت طرح دعوا در مراجع قضايی را داراست .

با استفاده از اين راهكار ، شما علاوه بر دريافت مبلغ موجودی ، حق مطالبه نسبت به مابقی مبلغ را نيز برای خود محفوظ داشته ايد .

👈 به دوستان خود اطلاع رسانی كنيد

عصبانيت

💕💕

این دو تعریف را به خاطر بسپارید:

ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﮐﯿﻨﻪ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
حالا با درک این دو تعریف
از فردا به بعد رو زیباتر زندگی کنید.
@mysocoot

درد بي دردي

🌹🌹

یک شب، آتش در نیستانی فتاد!

سوخت، چون اشکی که بر جانی فتــاد

شعله تا سـرگرمِ کارِ خویش شد.

هر نیی، شمعِ مزارِ خویش شد…

نِی به آتش گفت: کین آشوب چیســت؟!
مر تو را زین سوختن، مَطلوب چیست؟!

گـفت: آتش بی سبـب نفروختم…

دعوی بی معنیت را، سوختم

زانکه میگفتی؛ نیــم با صد نمود!

همچنان در بندِ خود، بودی که بود

مرد را دردی اگر باشد، خوش است

دردِ بی دردی، علاجَش آتــش است

🌹مولانا

تاجر و خدا

به بهلول گفتن:
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.
ﮔﻔﺘند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ.
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ.
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ. 
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟


ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ.

آدمیزاد موجود عجیبی است برای هدایتش ۱۲۴۰۰۰ پیامبر کفایت نکرد اما برای گمراه کردنش یک شیطان کافی بود!!!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در پناه حق باشید🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼

بهلول

به بهلول گفتن:
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ کاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.
ﮔﻔﺘند : ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ.
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ.
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ یهودی ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﻔﺘند : ﺁﻫﺎﻥ، ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر یهودی ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ. 
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجریهودی ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟


ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ.

آدمیزاد موجود عجیبی است برای هدایتش ۱۲۴۰۰۰ پیامبر کفایت نکرد اما برای گمراه کردنش یک شیطان کافی بود!!!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در پناه حق باشید🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼

همنورد

در فرهنگنامه  کوهنوردی به آدمهایی که با همدیگر کوهنوردی می کنند می گویند:
                همنورد

چه واژه قشنگی 
همنورد، یعنی تمام پستی ها و بلندی ها و فراز و نشیب ها را در کنار هم درنوردیدن ، پشت و پناه هم بودن ، کنار هم و پا به پای هم راه رفتن ، در رابطه با دیگران تعصب نداشتن و تبعيض  قائل نشدن ، در سخت ترین مسیرها و دشوارترین گردنه ها هوای هم را داشتن و تمام دار و ندار خود را با دیگران قسمت کردن.
همنوردها رفتارهای ویژه ای دارند که رویای تمام کسانی است که می خواهند با همدیگر و در کنار هم زندگی کنند 
آنها همیشه حواس شان هست که :
یکی تندتر از دیگران حرکت نکند ، 
حواس شان هست که کسی از دیگری جا نماند ، 
حواس شان هست که در مسیرهای سخت یکی سقوط نکند ، 
در سنگلاخ ها یکی لیز  نخورد ، 
حواس شان هست که یکی کم نیاورد ، 
که یکی فشارش نیفتد ، 
که یکی کم و کسر نداشته باشد.
همنوردی صرفا هم تیمی بودن در یک رشته ورزشی نیست ،
یک معرفت است ،
یک سبک زندگی است:

همنوردی با هم بودن در عین احترام به فردیتهای همدیگر است ، پشت و پناه هم بودن بدون منت گذاشتن است ، همراه بودن بدون تملک و تصاحب است ، عشق ورزی، مهربانی و همدلی بدون توجه به جنسیت افراد است.
 چه خوب می شد اگر آدم ها به جای هموطن بودن ، هم مذهب بودن ، هم نژاد بودن ، همجنس بودن و هم "سر" بودن ، همنورد هم بودند در فراز و نشیب های زندگی 

یه همنورد که همیشه حواسش باشه برای نیفتادنمون ، برای رسیدنمون تا قله ، برای اوج گرفتنمون ،

چه خوب می شد اگر ما هم برای دیگران چنین همراهانی بودیم!

چه خوب می شد اگر آدمها ، همنورد هم بودند...

حضرت علي

*جملاتی زیبا ازحضرت علی علیه السلام*
*1- گریه نکردن از سختی دل است.*
*2-سختی دل از گناه زیاد است.*
*3-گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.*
*4-آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.*
*5-فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.*
*6- محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست*
*1.مردم را با لقب صدا نکنید.*
*2.روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.*
*3.خدا را همیشه ناظر خود ببینید.*
*4.لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.*
*5.بدون تحقیق قضاوت  نکنید.*
*6.اجازه ندهید نزد شما از  کسی غیبت شود.*
*7.صدقه دهید،چشم به جیب مردم ندوزید.*
*8.شجاع باشید،مرگ یکبار به سراغتان می آید.*
*9.سعی کنید بعد از خود،نام نیک بجای بگذارید.*
*10.دین را زیاد سخت نگیرید.*
*11.با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.*
*12.انتقادپذیر باشید.*
*13.مکار و حیله گر نباشید.*
*14.حامی مستضعفان باشید.*
*15.اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد،از او تقاضا نکنید.*
*16.نیکوکار بمیرید.*
*17.خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.*
*18.فحّاش و بذله گو نباشید.*
*19.بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.*
*20.رحم دل باشید.*
*21.با قرآن آشنا شوید.*
*22.تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.*
*( نهج البلاغه )*
*وقتی پرنده زنده است مورچه ها را ميخورد؛*
*و وقتی ميميرد مورچه ها او را!*
*زمانه و شرايط در هر لحظه ميتواند تغيير كند در زندگی...*
*هيچكس را تحقير يا آزار نكنيم...*
*شايد"امروز" قدرتمند باشيم اما يادمان باشد:*
*"زمان" از ما قدرتمندتر است!*
*يک درخت ميليونها چوب كبريت را ميسازد اما وقتی زمانش برسد؛*
*فقط يک چوب كبريت برای سوزاندن ميليونها درخت،كافيست!*
*"پس،*
*خوب باشيم؛*
*و*
*خوبی كنيم"*
*ازامام علی (ع)پرسیدندواجب وواجبترچیست؟*
*نزدیك ونزدیكتركدامند؟ عجیب وعجیبترچیست؟ سخت وسخت ترچیست؟ فرمود:واجب اطاعت از الله و واجبتر ازآن ترك گناه است. نزدیك قیامت ونزدیكتر ازآن مرگ است. عجیب دنیا وعجیبتر ازآن محبت دنیاست.* *سخت قبراست وسخت تر ازآن دست خالی رفتن به قبر است.*
*اگر دوست داشتی این کلام امیر المومنین رو برای چند نفری بفرست معجزه نداره ولی ثواب دارد''''