به بهانه ی سومین سالگرد استادم مرحوم دکتر قادر لاهوتی
به بهانه ی سومین سالگرد استادم مرحوم دکتر قادر لاهوتی🖤🖤🖤
لاهوتی مولوی کهگیلویه از بعد معنوی و
لاهوتی سیاستمداری از قبیله لاهوتیان از بعد سیاسی
من چه گویم یک رگم هوشیار نیست
شرح آن یاری که اورا یار نیست
چگونه وصف کنم، آن بلندای بلندی را،که باچشش نوشین های قصاید عنصری وخاقانی ،رمز وپیچش یافته ،باغزلیات روحبخش حافظ، رنگ ایهام به خود گرفته ،بامثنوی جانفزای مولانا ،نضج یافته وبالا رفته ،با حماسه سرایی های مهیج فردوسی، خون غیرت وحمیت در رگ هایش به جوش آمده، باخسرو وشیرین نظامیش ،سبزه ی عشق ،در مرغزار وجودش روییدن گرفته،با گلستان وبوستان سعدیش ،سخن ،صبغه حکمت یافته،با منطق الطیر عطارش ،طی طریقت کرده وبه منزل ها رسیده،بالبس جولق های صوفیایی شبلی وبایزید ومنصور ،چو درویشی عیان، وبسان قلندری رهیده ازغل های اسارت خویش، انگشت نمای عام وخاص گشته است.
من نابلد ونادان،چگونه بخواهم ترسیم وتصویر کنم ،آن تابلوی زیبای از انسانیت را،که جام جانش از جرعه های زلال پیاله های معرفت هزارن سالک واصل لبریز شده وگلزار وجودش ازنسیم های دل انگیز بسی گل بوته عطر انگیز معطر شده است
اگربخواهیم دربارهیشخصیت استادصحبت کنیم به یقین هر قلمی کم می آورد،بهترین تشبیه برای ایشان مولوی است چرا که مولوی هم شاعر بود هم عارف هم سیاست مدار بود هم مظلوم مولوی در دوران خودش به حدی مورد ظلم واقع شد که ترک وطن کرد در اواخر عمر دکتر لاهوتی که اوج کرونا بود رفتم پیش ایشان به من فرمود چرا کم سر می زنید من گفتم کرونا است بدن شما هم ضعیف جواب گفت ملا از ما گذشت حالا در کتابی خواندم که یکی از دوستان مولویدر آخر عمر ایشان رفت ملاقات ایشان به او گفت شفاک الله مولوی جواب داد به من نگو شفاک الله چرا که میان من و خدا فقط یک پیراهن هست بگذار برداشته شود وبه دیدار معبود برسم🌹💚🌹
استاد از جنس مردم بویژه طبقه ضعیف بود او حقوق معلمییش را با دانش اموزان و دانشجویان فقیر تقسیم می کرد او استاد بود ولی مثل فقرا زندگی می کرد او در همه مراسمات چه هم فکر چه غیر هم فکر شرکت می کرد در مراسم گرامی شهیدی با هم شرکت کردیم که هم فکرش نبودند گفت ملا به صاحب مراسم بگو اسمی از من نبرند چرا که بقیه ناراحت می شوند
لازم میدانم در حد بضاعتم به تبیین برخی ابعاد فکری و عملی او بپردازم:
۱- سیره علمی و ادبی
لاهوتی در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه اصفهان لیسانس گرفت و یکسال بعد از استخدام در آموزش و پرورش شهرستان کهگیلویه در قامت شغل شریف معلمی به تعلیم و تربیت شاگردان پرداخت. با اخذ درجه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه شهید چمران اهواز از پیشگامان این مقطع در شهرستان کهگیلویه شدند. در شغل مقدس معلمی چنان مسلط به فنون و دارای ذوق لازم بودند که مجموعه های دانش آموزی و دانشگاهی به تحسین از او پرداخته و مجذوب تعلیم استاد شدند. او در این رشته تا مقطع دکتری پیش رفته و پس از سالها تدریس موفق و کسب تجربه، در دانشگاه آزاد اسلامی بوشهر موفق به اخذ درجه دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی شدند بطوریکه صاحب نوشته ها و رسالاتی در زمینه رشته تحصیلی گردید. وی سالها عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد گچساران بوده و تدریس در این دانشگاه و همکاری با دانشگاههای پیام نور و آزاد شهرستانهای همجوار بخشی از کارنامه علمی اوست. معلمی او تنها تدریس درس ادبیات فارسی نبود بلکه از رهگذر آموزش ادبیات فارسی به درسهای متعدد زندگی متاثر از حکایات، قصاید، غزلیات و همه نثر و نظم های بزرگان ادب فارسی مانند مولوی، فردوسی، حافظ و سعدی پرداخت. در مدارس و دانشگاهها چنان جذاب و عمیق با وارستگی تمام و با جان و دل به تربیت و ترغیب شاگردان همت نموده که گویا آنها را به مدینه ای فاضله مالامال از ارزشهای انسانی رهنمون ساخته و این سعی وافر و خلاقانه امروزه بخوبی در خاطرات و اذهان اکثریت دانش آموختگان باقی مانده است. لاهوتی علاوه بر تدریس رسمی ادبیات فارسی در مدارس و دانشگاهها، شمع محافل ادبی و انجمن های علمی بود چنانچه نکته دانی و نکته سنجی وی همواره تعجب و تشویق اهل خرد را بدنبال داشت. آموزگاری فرزانه که بواسطه علم اکتسابی حاصل از کتابخانه درون سینه خود توانست فرهیختگی را صفت بارز خود کند طوری که دوستان و مخاطبین با افتخار او را استاد لقب دادند.
۲- سیره فرهنگی و اجتماعی
دکتر لاهوتی در جامعه بعنوان یکی از نخبگان فرهنگی که در زمینه های گوناگون آموزشی و فرهنگی گره گشا بوده اند همواره مورد توجه و عنایت دستگاههای دولتی و اقشار مختلف مردمی بوده و در مقطعی بعنوان معاون اداره آموزش و پرورش شهرستان کهگیلویه به مردم آن دیار خدمت نموده است. دغدغه های فرهنگی و اجتماعی، وی را به عضوی فعال و کنشگر در جامعه تبدیل نموده که همواره برای توسعه و پیشرفت شهرستان برنامه ریزی کرده بطوریکه بعنوان مثال عامل اساسی در تاسیس دانشگاه پیام نور دهدشت بشمار میرود. همین اثبات لیاقت و شایستگی کافی بود تا دورانی بعنوان رئیس دانشگاه پیام نور دهدشت منشا خدمات موثری باشند
عضویت وی در شورای آموزش و پرورش استان، نماینده آموزش عالی شورای آموزش و پرورش و عضویت در مطبوعات استان از مسئولیت های فرهنگی و اجتماعی دیگری است که وی را در صدر گروههای اجتماعی اثرگذار قرار داده بطوریکه با فعالیت های چشمگیر فرهنگی و اجتماعی تحول تازه ای در حیطه مدیریتی شهرستان بوجود آورده بود. استاد لاهوتی راز و رمز تحول در خود و جامعه را با ظرافتی خاص از لابلای کتابها استخراج نموده و با کاربست روشهای علمی متاثر از آثار نویسندگان متعدد ادبی، اجتماعی و سیاسی، توانست تفکری خلاق و پایدار طراحی و در اجتماع بکار بندد. او در مراودات اجتماعی با صداقت کم نظیر خود پیشگام و پیشرو بوده بطوری که در بافت اجتماعی مناطق کهگیلویه بزرگ نفوذی فوق العاده یافت همین نفوذ اجتماعی وی، اکثریت طوایف و ایلات را مجذوب منش شخصیتی، دانش و ایمان خود ساخت. او از تبار سادات و سلسله جلیل القدر سید محمود(محمید) بودند که در منطقه کهگیلویه بزرگ دارای حرمت بسیار هستند ولی لاهوتی از این موهبت الهی چندان بهره نگرفت و خود با استفاده از دانش و تخصص اکتسابی، ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی و تجربیات مدیریتی به تشکیل شبکه ها و گروههای اجتماعی با هدف توسعه و پیشرفت جامعه همت گماشت و دوستان بسیاری را حول شمع وجود خویش جمع نمود که امروزه هر کدام از آنها خود یک شخصیت فرهیخته است.
۳- سیره معنوی
استاد سید قادر لاهوتی متولد ۱۳۳۴ بخش مرکزی شهرستان کهگیلویه فرزند حاج سید غریب انسانی بزرگ و نیکنام، پدری متدین، مصلح و بلندآوازه دیار کهگیلویه و مادری از ایل بزرگ بویراحمد از تبار تامرادی بودند. از همان ابتدا در جبهه مبارزه با نفس سربلند بیرون آمد بطوریکه حیات سراسر طیبه اش به درجه ای از خلوص ایمان آراسته گردید. در عین شناخت و احاطه بر مکاتب فکری ماتریالیستی، لیبرالیسم، سوسیالیسم و …، مکتب فکری اسلام و خداباوری را محور همه فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود قرار داد. فارغ از اینکه ایمان یک رابطه قلبی انسان با خالق است و نمای ظاهری انسان میتواند جلوه ای از اصول و فروع دین باشد اما لاهوتی به ظواهر دیانت مانند انجام واجبات دینی، ترک محرمات و رعایت برخی مستحبات مانند دائم الوضو بودن و تهجد بسنده نکرد بلکه در عمل دیندار واقعی و احکام دین مبین اسلام در زندگی وی بدرستی جاری بود. او به حقوق عامه مردم احترام می گذاشت و در قضاوت مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی جانب انصاف را می گرفت نه تنها عدالتخواه بلکه عدالت پیشه بود و به عدالت علی(ع) اعتقادی راستین داشت بطوریکه در مواجهه با موضوعات گوناگون سیاسی یا اجتماعی از عدالت خارج نمیشد حتی اگر حق خود را تضییع شده می دید با خویشتنداری حدود احکام اسلام را مراعات و در حفظ و انجام ارزشهای دینی سرآمد بود.
لاهوتی در مواجهه با مسائل مختلف زندگی اهل صداقت و یکرنگی بود هرگز دوگانگی را در وجود ساده و بی آلایش خویش راه نداد بلکه ذات پاک وی در برخورد با مردم بویژه یاران و رقیبان عیان بود.
همین خلوص و پاکی از لاهوتی انسانی منحصر به فرد ساخته بود تا نه تنها موافقین همیشگی بلکه مخالفین عقیدتی نیز او را در مراتب بالا تکریم میکردند. در همه دوران های تحصیل دانش و افزایش مراتب علمی و سیاسی دچار غرور و منیت نگردید بلکه همواره انسانی خاکی و مردمی بود بطوریکه رفاقت با اقویا و ضعفای جامعه برای او تفاوت چندانی نداشت و این خصیصه وی ناشی از درجات بالای ایمان و اعتقاد به ارزشهای والای دینی و انسانی بود. لاهوتی به مال و ثروت دنیا اعتنای چندانی نداشت و همواره خود را از ورود به معاملات دنیوی منع میکرد با اینکه موقعیت های خوبی برای مال اندوزی داشتند ولی با ورع و پرهیزگاری نگذاشتند دامن پاک خود مانند برخی سیاسیون منفعت طلب آلوده گردد زیرا افسار نفسش را آگاهانه به قدرت ایمانش گره زده بود تا مبادا در باتلاقی از مادیات غرق شود. همواره ضمن برقراری رابطه ای ناگسستنی با کتاب و مطالعه، برای اندیشه و اندیشیدن جایگاهی ویژه قائل بود.
۴- سیره سیاسی
سید قادر لاهوتی یکی از خوشنام ترین چهره های سیاسی کهگیلویه بزرگ بود که حدود چهار دهه فعالیت فکری و سیاسی، وی را تکیه گاه و محوری مطمئن برای راهبری طیف عظیمی از کنشگران عرصه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و مدیریتی جامعه نموده است. او بعنوان یکی از فعالترین نیروها و نخبگان استان کهگیلویه و بویراحمد، به علم سیاست و اندیشه سیاسی نگاهی متعالی داشته و سیاست را به همان مفهوم درست آن یعنی علم اداره جامعه دنبال کرده و در این مسیر با ثبات قدم و قلم از طی کردن درست آن عدول ننموده است. برای تفکر و مشی سیاسی حرمتی ویژه قائل بوده بطوریکه در طول دوران فعالیتهای سیاسی با وجود مهیا بودن شرایط قومی و منطقه ای برای جهت گیری خاص سیاسی و پرداختن هزینه های گوناگون، ضمن عدم عقب نشینی و دست کشیدن از تفکر و باورهای سیاسی خویش، از نیروهای سیاسی رده اول دهه شصت بهرام تاجگردون نماینده مجلس آن دوران مردم کهگیلویه و گچساران بشمار میرفت. پس از جدایی سیاسی کهگیلویه از گچساران در دهه هفتاد، دکتر لاهوتی به همراه آقای منطقیان دو محور اصلی جریان اصلاح طلب(چپ) کهگیلویه را تشکیل داده اند. او در دو انتخابات ۱۳۷۸ و ۱۳۸۲ مجلس شورای اسلامی بعنوان کاندیدای جریان اصلاح طلب کهگیلویه توانست آراء قابل توجه مردمی را کسب نماید ولی بدلیل انشقاق در جریان اصلاح طلبی از راهیابی به مجلس شورای اسلامی باز ماند. پس از آن دوران، ضمن رد صلاحیت پیاپی از سوی نهادهای مسئول و عدم معرفی به مردم او هیچوقت خاموش ننشست و همواره کنشگری فعال و تعیین کننده در حوزه سیاست شهرستان کهگیلویه بشمار میرفت. نکته قابل توجه اینکه لاهوتی سیاست و کار سیاسی را به هر قیمتی پیگیر نبوده بلکه همواره پای ارزشهای والای انسانی و اسلامی را در میان فعالیتهای سیاسی خویش باز میکرد. او ذات پاک و خالص خود را در معاملات پلید سیاسی آلوده نکرد و برای رسیدن به اغراض و اهداف سیاسی هرگز به اخلاقیات، باورها و اعتقادات دینی خویش چوب حراج نزد بدینوسیله توانست ایمان خود را در این آشفته بازار سیاست حفظ و از معبرهای تنگ و تاریک امیال نفسانی با موانعی از شبکه های درهم تنیده سیم خاردار منفعت و عافیت طلبی به سلامت عبور کند. همین سلامت نفس از ایشان نیرویی مطمئن ساخت تا در حوزه فعالیتهای اجرایی بعنوان فرد سیاسی شاخص و اثرگذار در مقطعی به سمت فرماندار شهرستان گچساران منصوب شود. عمده شهرت دکتر لاهوتی بواسطه فعالیتهای سیاسی در حوزه کهگیلویه بوده که البته ضمن ارتباط با بزرگان ملی در تصمیم های مهم سیاسی طرف مشورت جریان اصلاح طلب کشور و استان قرار میگرفت. او ضمن احترام به سایر نگرشهای سیاسی جامعه، راه توسعه و پیشرفت بهتر شهرستان، استان و کشور را محوریت و برتری جریان سیاسی اصلاح طلب میدانست و در این راه از هر گونه کوشش و سعی وافر دریغ نورزید. برای ارتقای پتانسیل انسانی و شیوه صحیح مدیریت و رقابت انتخاباتی، به حق و حقیقت اعتقادی راسخ و عملی داشته برای رشد و شکوفایی جامعه اش بهترین تصمیم ها را اتخاذ نمودند البته که ممکن است برخی تصمیمات سیاسی وی در قبال آن همه مرید و حامی مانند سایر مردان سیاسی روزگار مصون از اشتباه نبوده که بدون تردید نقش نفوذ برخی منفعت طلبان و کوته نظران در برخی تصمیمات سیاسی استاد بی تاثیر نبوده است گرچه اطمینان داریم هدف اساسی و مسلم وی ترقی و اثرگذاری جریان اصلاح طلب در جامعه بوده بطوریکه در مقطعی با ازخودگذشتگی تمام و در جهت تعقیب اهداف عالی، خودش را فدای ماندگاری تفکر اصلاح طلبی نمود. در راستای تداوم فعالیتهای سیاسی، لاهوتی توانست اعتماد جریان اصلاح طلب کشور را جلب نموده بطوریکه وی در سال ۱۳۷۶ مسئول ستاد انتخاباتی ریاست جمهوری شهرستان کهگیلویه بودند.
نتیجه گیری:
با بررسی ابعاد شخصیتی دکتر سید قادر لاهوتی در مجموع میتوان نتیجه گرفت وی فردی سیاسی بود اما صرفا سیاسی نبود فردی علمی بود ولی صرفا علمی نبود فردی فرهنگی بود ولی صرفا فرهنگی نبود فردی دینی بود ولی صرفا دینی نبود بلکه ترکیب و آمیزه ای از سه وجه دانش، ایمان و سیاست بود و چه ترکیب زیبایی که به انسان جلایی درخشان می بخشد. اینگونه بود که لاهوتی از عالم ناسوت(جهان مادی) نردبانی برای رسیدن به عالم لاهوت(جهان معنوی) ساخت و در واقع سیاستمداری از قبیله لاهوتیان بود امید آنکه مدعیان سیاست اعم از جریانهای اصولگرا، اصلاح طلب، … و آنهایی که به هر میزان علاقمند کار سیاسی هستند به این سه ضلع مثلث محبوبیت یعنی دانش، ایمان و سیاست
لاهوتی، همه اینها بود ،ولی این همه،لاهوتی نبود. که ،لاهوتی لاهوتی بود.
اوبرای اینکه لاهوتی شود ،لاهوتی بود، تا اینکه لاهوتی شد و او از اوان حیاتش چنین بود.
بادیگرن ودرکنار دیگران بود.دردکش رنجبران ودُردی چش معارف اهل معرفت بود.
قلمروگام های اندیشه اش گستره ی آکادمی هاومحافل علمی وفرهنگی بود؛ ولی دیدگان دلش، زل زده، به گوژی پشت پیرزن روستایی بود، که ثقل بار مصائب زندگی ،طاقتش راتاب داده ورمق از زانوانش گرفته بود.
چون کنارش می نشستی گهر می گفت ودر می سفت. گر به خود می آمدی، از خودت بیخود می کرد.گر ازجان جام کلامش می چشیدی مست می شدی، دست زنان وپای کوبان می گشتی. گوئیا شمس پیدای مولا ناهای پنهان بود.
آلایش دست نوازشگر کلامش، بر سر دل های مستعد، دیدگان دل را خمار کرده وبه خواب می برد. چکانش حلاوت نکت نغزش چنان کام دل رامحظوظ می کرد که حریص شرب مدام پیاله اش می گشتی وعطشناک برودت جام صبوحش.
طرفه معجون سرشته شده از گوهر اصل وکیمیای کسب ،شهره ی شهرش کرده بود و صیت لاهوتیش درافواه بیفکند، تا آنجای که عشقش، پای بر سرزمین سینه ها بیفشرد و کاروان غریب وآشنای دیار را، والهش نمود.
آری! اومرد ی بود،چند لایه که در هر لایه اش لایه ای مکتوم بود ودر نهانگاه هر لایه اش معنایی مخبون.خمیر ودرون مایه هر لایه اش توحید بودوآرایه وحاشیه بند هر کدام تقوی .وآری او چنین بود که چنان شد.
لاهوتی طبل نبود،صوت وصدا نبود که گوش ها بخراشدوچندشها در چهره ها اندازد بل صندوقچه عطاری بود خاموش وهنر نمای که مفرح ذات ها بود و التیام مشام جان ها.
اوبیش ازآنچه بخواهدقدم گذار در قلمروبرون وفتح قله ی قدرت باشد،عطش سیر در ساحت درون وگذران همه داشته هایش از صافی پرویزن تقوی راداشت ودرنگاهش قدرت ،درخدمت خدمت بود وهنگامه اصطکاک آن دو، سزا ،گسیختن افسار قدرت ونشستن همراه با حرکت وحضور، در پستوی صبر وسلامت بود. چرا که اونه تنها علی شناس مانند خیلی ها، بل بسان علویان اندک عمل گرای علی گرا بود.
او ریزه خوار خوان کرم قرآن وچشنده شراب شهدین کوزه ای ازدریای نهج البلاغه وغواصی یابنده ورباینده مروارید های پنهان در صدف های دریاهای دل واندیشه صدها ،ادیب ،دانشور ومتفکربوده است.
گوئیا ابن ابی الحدیدی بود که خطبه های نهج البلاغه اش ،چشمه های ذهن وزبانش را جو شاند که جوشاند وجرج جرداقی که باهر بار خواندن نهج البلاغه اش افق های جدیدی از دریای معانی در کرانه ی نگاهش گشوده می شد.
آری نهج البلاغه با جلد و عظم ولحم ودم این مرد آمیخته بود واز این حیث ونگاه می توان گفت لاهوتی را نهج البلاغه لاهوتی کرد.
ایشان شاذ مردی تک وتنها بود وتنهائیش تنها بود. تنهائی نه به معنای بریدگیش ازجامعه وخلوتش از دیگران،نه !نه! بل ایشان از این نگاه محتشم مردی بود که صدای حنجره اش فریاد بر آمده از سینه پر دردسینه جامعه وبغض گلویش ناشی از نگاهش به رخ زعفرانی ودست های فشانده ی ناروائیها برگلوی جامعه بود، که ازاین روی، روی او ازهر رخی زردتر بود وسامانش زهر نا بسامانی آشفته تر. چرا که او درد داشت ودرد داشت ،چون بیدار بود وبیدار بود ،چون آگاه بودو به قول مولانا:
هرکه اوبیدارتر پردردتر
هرکه اوآگاهتر رخ زردتر
واو رخ زردبود؛ چرا که احساس شدید مسئولیت اجتماعی می کرد، تا آنجا که نبض قلبش رابه ناف قلب مردم گره زده وهمدم آمده ها وآورده هاشان بود. اگر همشهریانش شاد بودند اوچنین احساسی داشت وگر غمین بودند پر وبال می شکست واز آلامشان، متالم ومتاثر می شد.
نه برمسند قدرت چمپاته زده بود ونه در همیان های زر بیت المال دستی داشت ؛ولی رسالت دینی وانسانیش چنان خواب ازچشمش برده ورامش از دلش ربوده، که به گواهی گواهان از همان چندر غاز حقوقش، که شاید کفایت گذران معیشت عائله اش را نمی نمود،در قالب پاکت هایی، نابهنگام وبه طور ناشناس و باواسطه به تهیدستان ونیازمندانی که دقیق رصد وشناسایی کرده بود، می رساند. وآنگاه می گفت، حالا آرام شده ام.
آری اینهاست که اورا مصطفی وممتاز کرده است واین است که او تنهاست وتنهائیش تنها. واوتنهاست چرا که شهرتش در گمنامی بیش از شهر گیش درشهر است واین راز مستوره مردان خداست. آفرین بر تو ای مرد خدا !که
چه دیده وچه گوش وچه هوشی داشتی
چه در طریقش سیر خموشی داشتی
.چه خوب دیدی!چه نیک شنیدی وچه به موقع بیدار شدی. وبه راستی چه تاجری خوش معامله بودی!
سینه آن مرد گنجینه سخن ،حکمت ومعرفت بودوبه گفته اوجایگاه علم حقیقی، درسینه انسان حق جوست وسینه واجد چنان علمی، بسان چشمه زاینده ای هست، که هرچه بیشتر بجوشد زایش وفوران بیشتری خواهدداشت وبه همین جهت ظرف های بیشتری را از مظروف خود پر خواهد کرد وچنین مظروفی تمام شدنی نیست واینکه ما دروصف ائمه علیهم السلام در زیارت جامعه می خوانیم که ،آنها ،خزان العلم ومنتهی العلم بودند؛ یعنی همین! که چنان علمی نه تنها تمام نمی شود ،بلکه مدام در حال زایش وتراوش است وچنان علمی، همان حکمت است که وجوب وجودش در انبیاو ائمه ،قطعی ودر انسان های واجد شرائط دیگر، به میزان تقرب ولیاقتشان، از دریای بی انتهای حقیقت ،عطا گردد وآن مرد،از چنان موهبت الهی ،بهره ای داشت.
او مرد ی سیاس بود که علی رغم ناکامی های ظاهرش ،بطن عقید ه اش را مانند خیل اشباح الرجال ولا رجال وبسان چند زیسته های متلون درمسلخ عقده اش قربانی نکرد. با آنکه در آعوش سیاست بود وسیاستش در آغوش؛ ولی آن ضحاک اژدها به دوش نتوانست، از او ،همچون خود باخته های خدا باخته، زهر چشم گرفته وطلب مغز ایمان وعقیده جوانش را بنماید
ایشان با عبور از بیابان پر از مغیلان دنیا، دامنش را دچار خلش خار ها وربایش خط وخال های زر اندودش، نکرد.
گریز پایی بود که غل وزنجیر های علق های دنیا ، یارای اسارتش نبورپایان باید بگویم که، اویک معلم بود که تا زنده بود یاد داد چگونه باید زیست وبعد از مرگش یاد داد ، چگونه باید مرد؛اما چگونه زیستن را، در تابلوی کلاس با قلم خودش یاد داد؛ ولی چگونه مردن رادر تابلوی میدان شهر با قدم های دیگران.رحمت خدا بر اوباد ،کهد وپارسا وپرهیز گاری بود که تاروپودهای عنکبوت دنیا، درخودش گرفتار نکرد.۰
لاهوتی رابانوشته بی بضاعتی چو من ومقاله عمروزید ،نمی توان شناخت، بلکه به قول عامیانه، باید اوراکتاب کرد وبر اساس آرای فرزانگان ودانشوران، باید برایش کنگره لاهوتی شناسی بر گزار کرد چرا که اونه چهره ی ماندگار بل صاحب چهره های متنوع ماندگار در این دیار بوده است.
واو چگونه زیستن وچگونه مردن راچه نیکو آموخت
حمداله برزگر
🌱🖤🌹