موحد و ایل طیبی

به نام آنکه قدرتش از همه ی ابر قدرتها بالا تر است دلیل و رمز حمایت،۴۰ساله ایل طیبی،از موحد وعدم قدر شناسی از سوی ایشان انقلاب سال ۱۳۵۷ کشور ما ریشه دینی داشت و در استان ما و به خصوص ایل طیبی همواره دین اسلام مقدم بر هر کاری بود تا جایی که امامزاده سید محمود ع چون نگینی نماد تمام نمای اهل بیت در میان این ایل می درخشید و به همین علت در طول تاریخ اولاد امامزاده از احترام خاصی میان مردم برخوردار بودند به ویژه اوایل انقلاب این احترام وارزش سادات در میان ایل طیبی دو چندان شد به ویژه شخص مرحوم آمیر احمد تقوی وبقیه روحانیهای سادات رضا توفیقی از احترام خاصی برخوردار بودند وهمین روحانیها موحد را به عنوان کاندید مجلس معرفی کردند و ایل طیبی یکپارچه از ایشان حمایت کردند بدون اینکه بدانند موحد کیست کور کورانه به احترام امامزاده و اولاد او در راس آنها مرحوم آ میر احمد تقوی از ایشان حمایت کردند تا اینکه زمان گذشت و ودر این مدتی که گذشت آقای،سناتور برای ایل طیبی کار عمومی انجام نداد جسته و گریخته برای افرادی خاص کارهای شخصی می کرد ولی در جهت نفع خودش تا اینکه آقای مژده ای کاندید شد و آقای موحد رفت بهبهان واین بار ایشان جبران که نکرد هبچی کار شکنی هم کرد و عاقبت کار همه می دانیم و بعد از چهار سال آقای فیاص بخش کاندید شد و آقای موحد رد صلاحیت شد این بار هم موحد به نیروهای خودش گفت از آقای فیاض بخش حمایت نکنید چرا اگر ایشان برود مجلس جایگاهم را در ایل طیبی از دست می دهم و ایل طیبی میراث من است عاقبت فیاض بخش هم شبیه مژده ای ره به جایی نبرد بعد از چهار سال فرزند مرحوم تقوی کاندید شد این بار هم موحد احترامی برای پدر معنوی خود قایل نشد و کاندید شد ولی برنده انتخابات عدل هاشمی شد این خلاصه ای از سرگذشت ۴۰ ساله ایل طیبی و موحد بود ولی متاسفانه بعد از این همه بی احترامی به ایل طیبی باز هم ایل طیبی و به خصوص شخص فیاض بخش و مژده ای ( که هردو فامیلها ی بنده هستند) از سناتور حمایت کردند که اینجا مقصر موحد نیست مقصر آن افرادی هستند که این همه بی احترامی دیدند ولی باز حمایت کردند به عنوان مثال من در دهه هشتاد در جلسه ای بودم که یکی از بزرگان طیبی در باره گاز چاروسا از موحد سوال کرد ایشان در جواب گفتند از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست که به جاروسا گاز بدهیم و خدا را شکر بعدا با پیگیری بزرگواری و هاشمی این مهم انجام گرفت و کارهای دیگر مثل شهرستانی لنده و چاروسا که سناتور همواره کارشکنی می کرد از ماست که بر ماست 🌹🇮🇷💚 تاکنون موحد همواره انبوهی از «طیبی‌»‌ها را میراثی خود می‌داند؛ حضوری بی‌ریا و پرشمار نخبگان آنچنان که این بودن‌ها را تبدیل به حقی برای خود کرده است!
در تمام ادوار گذشته انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه طیبی، موحد برنده بلا منازع بود و فضا طوری بود که رقبای اصلی‌اش در گاهِ محاسبه و پیش‌بینی آرا خود، رای حوزه طیبی را یکجا در سبد موحد می‌گذاشتند.
در آن دوره‌های ابتدایی اگر رقیبی تعداد انگشت شمار خانواده‌ای را در آن حوزه‌ها سمت خود می‌دید یا جذب می‌کرد، کلاهش را هوا میانداخت و از آن به عنوان ریزش آرای موحد یاد می‌کرد.
بخش‌های چارؤسا، لنده و بخش بزرگی از دهدشت که در اصطلاح عشیره‌ای ایل بزرگ «طیبی» محسوب می‌شوند همیشه از حامیان اصلی سید محمد موحد بودند؛ قوی و یکپارچه و به عنوان مثال در بخش بزرگ چارؤسا در دوره‌های اول انتخابات، تحلیل‌ها از آراء قبل از انتخابات چنین بود؛ همه موحدی هستند به جز خانواده‌های فلانی، فلانی، فلانی و این فلانی‌ها به عدد ۲۰ هرگز نمی‌رسید!
این حضور پرشور و پرشمار و ریختن آرا به سبد رای موحد از او یک سناتور ساخت؛
برندی که در سطح کشور هم تا حدی منحصر به فرد محسوب می‌شود اما در عوض موحد چیزی برای بخش‌های طیبی‌نشین نساخت، نه در کار‌های عمرانی و زیرساختی که البته کارنامه او در همه حوزه‌ها ضعیف است و نه در کار‌های شخصی که می‌گویند برگ برنده‌اش است!
یک تحلیل روانشناسی می‌گوید اگر فکر کردی که کسی به هر دلیلی یا از سر نیاز یا از سر اخلاص می‌خواهد با تو باشد به او توجهی نمی‌کنی چون فکر می‌کنی او باید با تو باشد و موحد گویا چنین بوده است که هرگز به طیبی‌ها آنچنان که باید و شاید توجه نکرده است چون طیبی‌ها همیشه پشت او بودند و این را هم خود طیبی‌ها هم موحد و هم رقبایش باور کرده بودند.
با وجودی که نیرو‌های نخبه و توانمند ایل طیبی به هر دری می‌زدند که صد در صد آرای ایل را به صندوق موحد بریزند و سهم بالای جمعیتی آن هم جمعیت تحصیل کرده، شاخص و توانمند اما سهم آن‌ها از مدیریت شهرستان و استان همواره حداقلی بوده است و این در حالیست که در شرایط مشابه نیرو‌های ضعیف‌تر از لحاظ علمی و مدیریتی و سست‌تر از لحاظ وفای به عهد را ترجیح می‌داد و طیبی نخبه بی‌دفاع می‌ماند!
هرچه زمان بیشتر می‌گذشت افراد بیشتری از حوزه طیبی‌نشین متوجه این عدم حمایت از سوی سناتور می‌شدند و در این اواخر آرای او و رقبایش تا حدی در آن حوزه‌ها برابری می‌کرد.
زمان گذشت تا رسیدیم به یک بزنگاه انتخابی دیگر؛
حالا زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد که بخش عمده‌ای از انتخاب‌کنندگان در حوزه طیبی به این نتیجه رسیده‌اند که اگرچه نمی‌توانند زمان را به عقب برگردانند اما می‌توانند رای خود را برگردانند.
۲۴ سال از فرصت رشد کهگیلویه بزرگ در اختیار موحد داده شد که همانطور که عیان است در این واگذاری حوزه طیبی در شهرستان کهگیلویه نقش اساسی داشته است اما موحد از این فرصت استفاده نکرد و نه از ظرفیت جغرافیایی، محیطی، طبیعی و... آن مناطق استفاده بهینه کرد و نه از ظرفیت منابع و نیروی انسانی آن برای ایجاد تحولی در شهرستان کهگیلویه و حتی استان و حالا به نظر می‌رسد در دوره انتخابات پیش رو موحد دیگر حمایت قاطعانه در آن مناطق را نداشته باشد حمداله برزگر💚🇮🇷🌹

صبر از نگاه مولوی

صبر از نگاه مولوی داستانی زیبا ابو علی سینا و شیخ خرقانی و رام کردن شیر و مار و صبر شیخ در مقابل زن بد
صبر و شکیبایی
صبر ماه در برابر شب و تاریکی آن موجب می شود که از خورشید نور بگیرد و درخشان و تابان شود. صبر گل در برابر خار موجب می شود که گل معطر و خوشبو شود.
صبر و شکیبایی از منظر مولوی
در بینش مولوی صبر و شکیبایی یکی از مهم ترین مقام های عرفانی است، که در سیر و سلوک به سوی حق تعالی نقشی اساسی و بنیادین دارد. مولوی در مثنوی دربارهٔ نقش سازنده و تکامل دهندهٔ صبر در برابر مشکلات و سختی ها و به طور کلی مسئله ابتلائات و آزمون های الهی بحث گسترده ای مطرح کرده است و داستان ها و تمثیل های متعددی دراین باره نقل کرده است. آن چنان که این شاعر نامدار، هرگونه پیروزی و موفقیت را محصول صبر و شکیبایی می داند و در این مبارزه و جهاد، صبر را به سپری آهنین تشبیه کرده، که خداوند بر روی آن نوشته است: «جاء الظفر». یعنی پیروزی آمد.

اسپرِ آهن بُوَد صبر، ای پدر! حق نبشته بر سپر جاء الظّفر
(مولوی)

هم چنین مولوی ضمن حدیث دیگری نقل می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «مَنْ لَا صَبْرَ لَهُ لَا إِیمَانَ لَهُ»[کنزالعمال: 3/ 744، حدیث 8632؛ المواعظ العددیة: 132] یعنی هرکس صبر ندارد، ایمان ندارد. یا به تعبیر دیگر، صبر برابر با تمامی ایمان است.

گفت پیغمبر خداش ایمان نداد هر که را نبود صبوری در نهاد

صبـر از ایـمان بیابـد سـر کله حـیـث لا صبـر فلا ایـمان له


در حقیقت مولوی در سرتاسر مثنوی با ذکر آیات قرآن و احادیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و هم چنین با به کارگیری تمثیل ها و حکایات فراوان، موضوع صبر و شکیبایی را یادآور شده و این حدیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به دفعات درمثنوی تکرار می کند که: «الصَّبْرُ مِفْتَاحُ الْفَرَجِ»[کشف الأسرار: 1/ 416]؛ از دیدگاه وی، صبر کلید گشایش مشکلات و سختی ها است و با این کلید می توان هر در بسته ای را باز و هر راه ناگشوده ای را گشود. صبر آدمی باید برای خدا باشد. بنابراین انسان در پیش آمدها و حوادث و مشکلات نباید جزع و فزع کند؛ بلکه باید بر تحمّل آلام صبور و شکیبا بماند، تا به آسایش برسد.

صبر کردن بهرِ این نَبْوَد حرج صبر کن، کالصَّبر مفتاح الفرج

این شاعر عارف برای این که اهمیت صبر را از منظر قرآن نشان دهد، می گوید به آخر سورة العصر نگاه کنید که خداوند حق و صبر را برابر قرار داده است.


صبر را با حق قرین کرد ای فلان آخــر و الـعـصـر را آگـه بـخوان

مولوی از زبان لقمان حکیم چنین بیان می کند که صبر و شکیبایی بهترین کیمیا، یعنی بهترین وسیله تکامل دهنده روح و جان آدمی است.

گفت لقمان صبرهم نیکودمی ست کـه پنـاه و دافـع هـرجا غمیـست

صبر را با حق قرین کرد ای فلان آخــر والعـصــر را آگـه بـخــوان

صـد هـزاران کـیمیـا حق آفریـد کـیمیـائی هـم چو صبر آدم نـدیـد

البته بیشترین تأکید مولوی در مثنوی دربارة صبر و شکیبایی در برابر گرایش ها و هواهای نفسانی است. در بینش عرفا، نفس بزرگ ترین حجاب و مانع بین انسان و خداوند است. زیرا گرایش های نفسانی روح را اسیر و وابسته به عالم خاک می کند و مانع می شود که صفات و قدرت های الهی در روح انسان تجلی کند. به همین دلیل انسان باید سخت ترین مبارزه را با نفس خود داشته باشد.

مولوی در قالب گفتگو و مناظره ای بین روح انسان و خدا، این حقیقت عرفانی را مطرح می کند که خدا بر اثر لطف به ظاهر قهرآمیز، روح را در زندان تن گرفتار و اسیر وسوسه های نفسانی و جاذبه های دنیوی کرده، تا روح بر اثر صبر و پایداری در برابر آنها تکامل یابد و بتواند به خداوند واصل شود. آن چنان که پروردگار متعال در جواب روحی که از هم نشینی با نفس می نالد و از هجران و فراق او شکایت می کند و برای نجات خود از وی کمک می طلبد، می فرماید: صبر و شکیبایی داشته باش، من نیز خواهان تو هستم و برای رسیدن به تو تلاش می کنم، فریاد بر نیاور!!

حـق هـمـی گـویـد کـه آری ای نـزه لیــک بـشـنـو صـبـرآر و صـبــر بـه

صبح نزدیک است، خامش، کم خروش مـن هـمـی کوشـم پی تو، تو مکوش

از سوی دیگر، مولوی برای بازگو کردن اهمیت صبر و شکیبایی در برابر اذیت و آزار جاهلان و منکران و نقش آن در تکامل روح و سیر الی الله، داستان مرید ابوالحسن خرقانی را مطرح کرده[این حکایت با اندکی اختلاف در کتاب تذکرة الأولیاء عطار نیز آمده و احتمالاً مأخذ مولوی همین کتاب بوده است. در کتاب تذکرةالاولیاء، ابوعلی سینا برای دیدن ابوالحسن خرقانی به شهر خرقان می رود. (تذکرة الاولیاء: 667/2536)] و در ضمن آن به بسیاری از رموز و اسرار معرفت اشاره می نماید.

مولوی می گوید درویشی از شهر طالقان برای دیدن ابوالحسن خرقانی کوه ها و درّه ها را پشت سر می گذارد:

رفت درویشی ز شهـر طــالقـان بهر صوت بـوالحسین خـارقـان
[ابوالحسن خرقانی؛ علی بن جعفر (م 348 هـ) در روستای خرقان از توابع بسطام به دنیا آمد. او از بزرگان عرفای قرن چهارم و پنجم به حساب می آید. به نظر می رسد مولوی به جهتی در مصرع دوّم او را ابوالحسین معرفی کرده است]

وقتی مرید به خانهٔ او می رسد و در خانه را می کوبد، زن شیخ ابوالحسن پشت در می آید و هنگامی که درویش به او می گوید برای دیدن شیخ آمده ام، آن زن او را مسخره می کند و حرف های زننده و زشتی را درباره شیخ و انکار وی بر زبان می آورد. مرید هم ناراحت می شود و می گوید:

تُرّهات چـون تــو ابلیسی مــرا کـی بگـرداند ز خـاک این ســرا [ترهات یعنی سخنان باطل و خرافه]
زن شیخ خرقانی به ابو علی سینا می گوید شیخ دیوانه است رفت کوه با خدایش راز نیاز کند مرید می رود کوه دنبال شیخ از مردم درباره شیخ سوال می کند مردم می گویند شیخ رفت کوه برای هیزم و آدرس کوه را می دهند مرید می رود کوه می بیند شیخ سوار بر شیر نری است و شلاقش مار است اول می گوید این چه زنی است که تو داری بعد می گوید چطور شیر و مار را رام کردی شیخ می گوید این دو به هم ربط دارند مرید می گوید چطور می گوید زن بد باعث شد صبر کنم و پناه به خدا ببرم و اجر آن صبر این قدرت رام کردن شیر و مار بود

کان تحمل از هوای نفس نیست آن خیال نفس توست آن جامه ایست

گرنه صبرم می کـشیـدی بـار زن کـی کشـیدی شیر نر بیگـار مـن
[مثنوی معنوی: 394، دفتر ششم، 2136]

شیخ به مرید خود می گوید: همة مطالب را برایت بیان کردم، تا تو نیز با رفیق و همراه بدخلق و ناسازگارت سازش کنی و دربرابر آزار و اذیت او صبر و شکیبایی نشان بدهی. چون صبر و شکیبایی رمز و راز غلبه بر هر مشکلی است.

بهـر تو ار پست کـردم گفت وگـو تـا بســازی با رفیــق زشـت خـو

تا کشی خندان و خوش بار حرج از پی الصبـر مـفـتــاح الـفــرج

یعنی تو با تحمل بار رنج و اذیت و آزار مردم ناآگاه و فرومایه، به نور سنت انبیاء بزرگ الهی که صبر و شکیبایی درمقابل اذّیت و آزار کافران و معاندان بوده است، دست می یابی:

چون بسازی بـا خسی این خسان گردی اندر نـور سنـت هـا رسـان

کانبیا رنـج خسان بس دیـده انـد از چـنیـن ماران بسی پیچیـده اند

مولوی در جای جای مثنوی به موضوع صبر و شکیبایی دربرابر اذّیت و آزار هم نشین بد و ناسازگار تأکید می کند. وی در دفتر ششم مثنوی، در نتیجه گیری از داستان سلطان محمود و غلام هندو می گوید: صبر در برابر دوست و قرین بد (که از آن به نفس نیز می توان تعبیر کرد)، سینه را برای درک حقایق الهی وسعت می دهد و سپس این مسئله را به عنوان قانونی عمومی که بر کل عالم حاکم است، تعمیم می دهد و می گوید: صبر ماه در برابر شب و تاریکی آن موجب می شود که از خورشید نور بگیرد و درخشان و تابان شود. صبر گل در برابر خار موجب می شود که گل معطر و خوشبو شود. هم چنین، شیر بهائم با صبر و شکیبایی و تحمل اوضاع و احوال سخت و ماندن بین سرگین و خون می تواند عنصری حیات بخش جهت توانمندی شیرخوارانشان شود و صبر و شکیبایی پیامبران(علیهم السلام) در مقابل منکران و تحمل آزار و اذیت آنان موجب می شود که از مقربان الهی به شمار آیند