درخت بنه یا بن

درخت بنه که خودم در ارتفاعات جاده سلامت کاشتم

درخت بنه یا پسته وحشی از درختان مثمر به شمار می رود که در بیشتر مناطق رشد می کند که میوه گرد و کروی مانندی همچون پسته دارد که کمی کوچکتر از آن است و برای رشد در مناطق کم آب مناسب است و از ارزش تجاری بالایی برخوردار است که استفاده های مختلف غذایی، آرایشی و بهداشتی و … از آن می کنند که از نظر نوع منابع و ویتامین های موجود در نوع خودش بی نظیر است به همین دلیل گیاهی دارویی نیز به شمار می رود که به راحتی از طریق بذر تکثیر می شود؛ برای کاشت در مناطق کوهستانی مناسب است که برای رشد نسبت به خاک زیاد حساس نیست و به رشد خود ادامه می دهد که دارای ارقام و واریته های مختلفی است که ما در این مقاله به کاشت تا برداشت درخت بنه خواهیم پرداخت پس در ادامه مطلب در پوپونیک همراه ما باشید.

مشخصات گیاهی کامل درخت بنه:

درخت بنه گیاهی از خانواده پسته به شمار می رود که با نام پسته وحشی نیز معروف است و به دلیل خواصی با ارزشی که دارد با نام مروارید سیاه نیز شناخته می شود. برای کاشت در مناطق گرم و خشک مناسب است چرا که نیاز آبی کمی دارد. میوه گرد و کروی مانندی در سایز کوچک سفت و مدور تولید می کند که رنگ آن در ابتدای رشد به رنگ صورتی است که پس از مدتی به رنگ صورتی مایل به قرمز تبدیل می شود و در نهایت به هنگام رسیدن به رنگ سبز تغییر می کند. علاوه بر میوه پر خاصیت از این درخت صمغی را به دست می آورند که ارزش تجاری بالایی دارد به همین دلیل بیشتر آن را صادر می کنند که از مواد با ارزش تشکیل دهنده صمغ این گیاه می توان به روغن تربانتین و کلوفان اشاره نمود.

درخت بنه رو صخره

موارد استفاده درخت بنه:

از باردهی به نسبت بالایی برخوردار است که در طول سال میوه زیادی را تولید می کند که میوه آن طعم ترشی دارد. از درخت بنه استفاده های مختلفی همچون تهیه سقز، حشره کش، نرم کننده، خوشبو کننده، ضدعفونی کننده، تهیه سموم کشاورزی و … می کنند همچنین از میوه این گیاه برای تهیه ترشی و مربا استفاده می کنند و از خشک شده آن نیز برای معطر نمودن ماست و دوغ به وفور استفاده می کنند از سوی دیگر میوه این گیاه غذای مناسبی برای دام به شمار می رود، به همین دلیل درخت با ارزشی به شمار می رود. گلدهی این گیاه در فصل بهار اتفاق می افتد که به هنگام شکوفه دهی منظره زیبایی از طبیعت دلنواز را پیش روی چشمانتان قرار می دهد که پس از گذشت چند سال از کاشت بذر بالغ شده و محصول می دهد. این گیاه در بیشتر مناطق به خصوص جنوب غربی آسیا به صورت یک گونه خاص بخش وسیعی از جنگل تنگ را تشکیل می دهد. میوه این گیاه دارای طبع گرم و خشکی است.

بذر درخت بنه

توجه داشته باشید که این درخت بیشتر در میان قله ها پر ارتفاع و همچنین پرتگاه ها و مناطق دور دست رشد می کند که میوه خوشمزه ای دارد که دارای پوست سفتی است که در داخل آن مغز گیاه قرار دارد که همچون مغز پسته به رنگ سبز است. نکته جالب توجه اینجاست که میوه نارس این گیاه را شما به راحتی همچون چاقاله بادام می توانید میل کنید و گیاهی خود گرده افشان به شمار می رود. درختی خزان پذیر به شمار می رود که در فصل بهار برگهای آن تغییر رنگ می دهند و در نهایت می ریزند. گل های زیبای این گیاه به صورت تک جنسی ظاهر می شوند که تعدادی کاسبرگ دارد که معمولاً گل های نر آن 4 تا 5 پرچم و گل های ماده آن دارای خامه کوتاهی هستند که شاخه های سفید رنگ مایل به خاکستری دارد.

درخت بنه زیبا

انواع درخت بنه:

درخت بنه دارای ارقام و واریته های مختلفی است که سه گونه آن در ایران قابل رشد است که عبارت اند از:

درخت بنه کابلی یا کسور:

درخت بنه کابلی در بخش وسیعی از ایران، افغانستان، پاکستان و … رشد می کند که در کشور عزیزمان ایران در استان هایی همچون کرمان، کهکیلویه و بویر احمد و همچنین سیستان و بلوچستان به وفور رشد می کند که شما می توانید آن را مشاهده کنید که از باردهی خوبی نیز برخوردار است و به صورت درختچه ای کوتاه رشد می کند.

بنه کردستانی/کلخنک یا سقز:

بنه کردستانی با نام کلخنک یا سقز شناخته می شود که در بخش وسیعی از ایران آن را کشت می کنند که میوه گرد و کروی مدوری دارد که از باردهی بالایی برخوردار است که به مانند سایر واریته ها نیاز آبی کمی دارد و به صورت درختچه ای کوتاه رشد می کند.

درخت بنه چاتلانقوش:

درخت بنه چاتلانقوش یکی از واریته های پر طرفدار مورد کشت در ایران به شمار می رود که از رشد آسان و سریعی برخوردار است که میوه کروی مانندی دارد که خواص بسیاری دارد و در بیشتر مناطق رشد و از باردهی بالایی برخوردار است که کلاً درخت با ارزش و پر خاصیتی به شمار می رود.

روش تکثیر درخت بنه:

درخت بنه بیشتر از طریق بذر تکثیر می شود.

کشت بذری درخت بنه:

در کشت بذری پسته وحشی قبل از هر اقدامی لازم است قسمت رویی بذر را جدا کنید، سپس بذر درخت بنه را به مدت یک شبانه روز در آب ولرم خیس کنید، توجه داشته باشید که پوسته بذر این گیاه کمی سفت و سخت است، به همین دلیل نیاز به یک دوره سرمادهی برای شکسته شدن پوسته خود دارد که برای این منظور می توانید آن را به مدت 20 روز در یخچال و در دمای مناسب نگهداری کنید پس از آن بذرها را از یخچال خارج و یک گلدان با زهکشی مناسب تهیه کنید و بذر گیاه را در عمق مناسب بکارید و روی آن را بپوشانید و در نهایت گیاه را آبیاری کنید؛ تا زمان جوانه زنی نگذارید بستر خاک مورد کشت خشک شود که پس از گذشت اندک زمانی بذر گیاه جوانه می زند و شروع به رشد می کند که از رشد آسان و سریعی برخوردار است که پس از گذشت حدود یک سال می توانید نهال حاصل از کاشت بذر را به زمین اصلی منتقل کنید برای این منظور در بستر مورد کشت گودالی به اندازه دو برابر ریشه گیاه ایجاد کنید و نهال را درست در مرکز گیاه بکارید و با استفاده از خاک غنی آن را بپوشانید و در نهایت گیاه را آبیاری کنید تا گیاه رشد خود را آغاز کند.

روشهای هرس درخت بنه

روش هرس درخت بنه:

هر گیاهی برای رشد و نمو و دریافت نور خورشید و نیازهای تغذیه ای خود نیاز به هرس به موقع دارد تا بتواند به رشد خود ادامه دهد که در این میان درخت بنه نیاز به هرس آنچنانی ندارد بنابراین به هنگام هرس فقط شاخه های بیمار، اضافی و خشک شده گیاه را قطع کنید.

شرایط اکولوژیک رشد درخت بنه:

درخت بنه یا همان پسته وحشی مانند هر درخت دیگری نیاز به شرایط محیطی مناسب دارد که در ذیل هر کدام را بیان می کنیم.

ارتفاع:

ارتفاع درخت بنه بسته به واریته ها و همچنین گونه های متنوعی که دارد متغیر و بین 3 تا 7 متر است که البته بیشتر و کمتر نیز می شود.

نور:

همانطور که گفته شد این درخت بومی مناطق گرم و خشک به شمار می رود به همین دلیل روزانه به 7 تا 8 ساعت نور خورشید برای رشد نیاز دارد.

دما:

دمای مناسب برای رشد این گیاه بین 5 تا 45 درجه سانتی گراد است.

خاک:

بهترین خاک برای رشد این گیاه استفاده از خاک زغال سنگ نارس، خاک های شنی و ماسه است. بهتر است از خاک های سبک برای کشت این گیاه استفاده کنید.

آبیاری:

درخت بنه از معدود درختانی به شمار می رود که به آبیاری کمی نیاز دارد به همین دلیل برای کاشت در مناطق کم آب بهترین گزینه است که می تواند پوشش گیاهی آن منطقه را به طور کامل پوشش دهد که علاوه بر آن شما می توانید از ارزش تجاری آن نیز استفاده کنید، به هنگام آبیاری سطح خاک باید به طور کامل خشک شود.

فاصله کاشت:

فاصله کاشت بین درختان 3 تا 5 متر و فاصله بین ردیف ها 3 متر است.

زمان و مقدار کود دهی به درخت بنه:

درخت بنه برای رشد نیاز به کود و سموم شیمیایی ارگانیک دارد چرا که استفاده از کود مناسب در زمان درست افزایش گلدهی و باردهی گیاه را به دنبال دارد که برای خرید کود و سموم شیمیایی می توانید با فروشگاه اینترنتی پوپونیک تماس بگیرید.

فروش انواع نهال

آفات و بیماری های بنه:

از آفات و بیماری های پسته وحشی می توان به موارد زیر اشاره نمود.

پروانه برگخوار بنه:

پروانه برگخوار بنه نوعی پروانه است که دارای بال های سفید رنگی است که بر روی بال های آن لکه ها سیاه رنگی وجود دارد که همانطور که از نامش پیداست آسیب جدی به برگ ها گیاه وارد می کند.

آفت تشی:

آفت تشی با نام های مختلفی همچون سیخور یا گربه تیغی شناخته می شود که در واقع خطرناک نوع آفات جونده به شمار می رود که به گیاه آسیب وارد می کند.

نکته: برای مبارزه با آفات و بیماری های درخت بنه استفاده از سموم شیمیایی بهترین گزینه به شمار می رود.

نحوه برداشت میوه بنه:

برداشت میوه درخت بنه همچون میوه پسته انجام می شود و کار چندان سختی نیست چرا که فقط کافی است میوه را از درخت جدا و در درون سبد یا جعبه بگذارید همچنین می توانید به صورت مکانیزه از روش ویبره برای برداشت میوه این درختچه کوچک اقدام کنید برای این منظور در زیر درخت پارچه یا نایلونی پهن کنید و درخت را تکان دهید تا میوه ها آن از درخت جدا شده و بر روی پارچه بریزند.

درخت بنه

خواص درخت بنه:

از خواص درخت بنه می توان به موارد زیر اشاره نمود

  • خوردن میوه این گیاه نیروی جنسی را تقویت می کند.
  • ادرارآور است.
  • استفاده از دم کرده پوست و برگ این گیاه در درمان و بهبود اسهال موثر است.
  • کم خونی را رفع می کند.
  • در بهبود درد مفاصل و کمر درد موثر است.
  • ترشی بنه در بهبود سردرد و کبد موثر است.
  • روغن بنه در بهبود و درمان بیماری یرقان موثر است.
  • اعصاب را تقویت می کند.
  • در دفع سنگ های کلیه موثر است.
  • باعث چاقی طبیعی می شود.
  • بهبود حافظه را به دنبال دارد.
  • در درمان و بهبود شب کوری موثر است.
  • استخوان ها را تقویت می کنند.
  • و …

خواص سقز درخت بنه:

سقزی که از این درخت به دست می آید ارزش تجاری بالایی دارد و از اقلام صادراتی به شمار می رود که خواص دارویی، درمانی و حتی صنعتی دارد که در طب سنتی نیز از آن به وفور استفاده می کنند.

  • در صنایع چوبی از آن به عنوان چسب و همچنین در صنایع آرایشی و بهداشتی برای تهیه لاک و داروسازی استفاده می کنند.
  • در صنایع رنگرزی برای تولید رنگ از آن استفاده می کنند که در صنایع پلیمری نیز کاربرد دارد.
  • از سقز به عنوان امولسیون کننده استفاده می کنند که در تهیه روغن چاپ و روغن کابل کاربرد دارد.
  • برای تهیه پارکت و کفپوش از آن استفاده می کنند.
  • از آن به عنوان قارچ کش چوب، کاغذ و پارچه برای محافظت استفاده می کنند.
  • به عنوان ضد عفونی کننده کاربرد دارد.

عبداله خان

عبدالله خان ضرغام پور

عبدالله خان ضرغام پور فرزند شكر الله خان از سران عشاير بويراحمد بود. وى در سال‏هاى نخستين جوانى خويش پس از جنگ تامرادى با نيروهاى رضا شاه توسط نيروهاى دولتى دستگير و به تهران برده شد و تا شهريور 1320 ه .ش در زندان و تبعيد به سر برد. پس از حوادث شهريور 1320 وى به سوى ايلات خود حركت كرد و با كمك عقاب كريم خان بويراحمدى به بسيج نيرو پرداخت.

او در اوايل سال 1321 ه .ش با نيروى ششصد نفرى چريك به طرف تنگ تكاب حركت كرد و در مردادماه سال 1322 ه .ش انگليسى‏ها براى به اسارت درآوردن جاسوسان آلمانى فشارهاى سياسى شديدى را بر دولت مركزى، خوانين قشقايى و تمام عوامل ذى نفوذ خود وارد نمودند و عبدالله خان ضرغام پور آنان را پذيرفت و بعدها به خواهش خوانين قشقايى آنان را بازگرداند.

ضرغامپور به همنوعان بويراحمدى خود گوشزد كرد كه بايستى پاسگاههاى نظامى را غارت و خلع سلاح كرد نه اينكه مردم بيگناه را مورد حمله قرار داد.

عبدالله خان ضرغامپور، كه اعتبارش به خاطر قضيه سميرم، مانورهاى تحريك‏آميز خردادماه 1321 در اطراف بهبهان و دهدشت، مخالفت عملى و علنى با دولت مركزى، تصرف بويراحمد عليا در سال 1323 ه .ش و ضرب و شتم ايلات ضعيف شده بود به دعوت محمد رضا شاه به تهران رفت و با وى ملاقات نمود ولى باز به جنگ خود بر عليه رژيم ادامه داد تا آنكه پس از واقعه نبرد گجستان در حاليكه قصد داشت لوله‏هاى نفتى را منفجر كرده و به آتش بكشد و عمليات را دوباره شروع كند توسط يكى از نيروهاى نفوذى در هيجدهم خردادماه سال 1342 ه .ش در بين راه شبانه به قتل رسيد.

و قاتل وى به نام على قايد گيوى در مصاحبه با كيهان گفت: نظر به علاقه به شاه و ميهن و در جهت دريافت جايزه دست بدين كار زده است

انسانیت و انسان خوب

*‏دومین کرکس:*


در دهه 1990، عکسی از یک کرکس که منتظر مرگ دخترکی گرسنه برای خوردن جسد او بود، به طور گسترده ای منتشر شد. این عکس در سال 1993/94 در طول قحطی سودان توسط کوین کارتر، عکاس خبری اهل آفریقای جنوبی، گرفته شد و بعداً برای این 'عکس شگفت انگیز' جایزه پولیتزر را کسب کرد.

اما، در حالی که از کوین کارتر برای 'مهارت عکاسی استثنایی' اش در شبکه های خبری و تلویزیونی بین المللی سراسر جهان تمجید میشد، ثمره این دستاورد و شهرت تنها چند ماه بیشتر طول نکشید، زیرا بعداً افسرده شد و خودکشی کرد!

افسردگی کوین کارتر زمانی آغاز شد، که در یکی از این مصاحبه ها (برنامه تلفنی)، کسی تماس گرفت و از او پرسید که برای دخترک چه اتفاقی افتاد؟ او به سادگی پاسخ داد: "من منتظر نماندم تا بعد از این عکس ببینم چه اتفاقی می افتد، چون باید به پروازم میرسیدم.." سپس تماس گیرنده گفت: "من به شما می گویم که در آن روز دو کرکس وجود داشت و یکی دوربین داشت."

این موضوع که مثل خوره به جان کارتر افتاده بود، منجر به افسردگی شد و او در نهایت خودکشی کرد. کوین کارتر می توانست هنوز زنده باشد و حتی شهرت بیشتری داشته باشد، اگر فقط آن دخترک را برداشته و به مرکز تغذیه سازمان ملل متحد که سعی داشت به آنجا برسد، برده بود یا حداقل او را به جایی امن برده بود.

امروزه، متاسفانه، این اتفاق در سراسر جهان می افتد. جهانیان کارهای ابلهانه و غیر انسانی، که به زیان دیگران است را جشن می گیرند. کوین کارتر می توانست دختر را از آنجا ببرد، اما او این کار را نکرد. یک موقعیت غیر انسانی، "او زمان برای عکاسی داشت، اما هیچ وقتی برای نجات زندگی دختر نداشت."

بنابراین، ما همه باید به این شعور برسیم که هدف زندگی درک زندگی دیگران است. پس آیا شما هم یک کرکس هستید؟ در هر کاری که انجام می دهیم، بگذارید انسانیت اولین چیز باشد که از ما باقی میماند. در همه کارهایمان، همیشه به دیگران فکر کنیم و ببینیم چگونه می توانیم به بشریت کمک کنیم، چگونه می توانیم دستی به کمک برداریم و اشک ها را پاک کنیم. بنابراین، وقتی بدنبال دانش، ثروت، شهرت، مهارت، یا حتی موقعیت هستیم، بیایید فکر کنیم چگونه می توانیم از آن برای سود عامه ی مردم و جامعه استفاده کنیم.

در کوهنوردی روز جمعه نوزدهم خرداد وقتی کوهنوردی بیمار می شود و یا ارتفاع زده می شود خیلی ها به راحتی از کنار آن می گذرند و سه نفر می مانند برای نجات او
ولی متاسفانه عده معدودی که نمی شود اسم آنها را کوهنورد گذاشت وبه حق باید اسم آنها را کرکس و یا کفتار گذاشت این سه نفر را مسخره می کنند ، کوهنوردی رفاقت است نه رقابت بیایید هر فردی را به گروه کوهنوردی راه ندهید متاسفانه جامعه ما به سمت بی اخلاقی پیش می رود روز به روز کفتارصفتان رشد وشیرصفتان کم می شوند افراد در تصادف به جای کمک عکس می گیرند

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
م.....:
تنها مایه افتخار" انسانیت" است.
خوب زیستن برتر از خوش زیستن است.
🍁🍁🍁🍁🍁

فردوسی و تاثیر آن بر استان کهگیلویه و بویراحمد

- سخت می توان در تاریخ کهگیلویه و بویراحمد کتابی پیدا کرد که مردم آن را به اندازه شاهنامه فردوسی دوست داشته باشند. علاقه مردم این دیار به شاهنامه آنچنان زیاد است که گویی شاهنامه و تمامی قهرمانانش برخاسته از زاگرس بوده اند.

شاهنامه برای مردان این سرزمین هم رسانه بود هم معلم. شاهنامه کتاب اخلاق بود. مهمترین و بزرگترین بهانه برای دورهمی های سالیان نه چندان دور بود. شاهنامه کتابی است که از دیرباز تاکنون بلندترین شب سال را برای مردمان سختی کشیده این دیار مملو از اشک ها و لبخندها کرده است.

اما ریشه این علاقه به شاهنامه از کجا نشات می گیرد؟ در واقع همه می دانند شاهنامه و شاهنامه خوانی را دوست دارند اما اینکه این همه عشق چگونه ایجاد شده است خود داستانی دارد که دکتر سید ساعد حسینی در تحقیقاتش به آن پرداخته است.

حسینی نخستین پزشک کهگیلویه و بویراحمد است اما سخن از شاهنامه که به میان می آید دست مخاطبش را می گیرد و به قلب تاریخ و افسانه ها می زند و در پایان این سفر شگفت انگیز هیچ کس آن آدم گذشته نیست. او نکته هایی از شاهنامه را به مخاطبش می نمایاند که کمتر به آن پرداخته شده است.

برای آنکه راز و رمز علاقه مردم کهگیلویه و بویراحمد به شاهنامه و قهرمانانش را بدانیم شب یلدای سال گذشته که هنوز در کشور هیچ خبری از ویروس کرونا نبود به بیمارستان شهید جلیل که امسال بیمارستان معین بیماران کووید ۱۹ است رفتیم و در حین کار با او به گفت و گو نشستیم.

حسینی می گوید: از کودکی و از زمانی که چشم گشودم شاهنامه را می شناختم. پیش از دبستان داستان های شاهنامه را می دانستم و سال چهارم دبستان به راحتی هر متنی از شاهنامه را می توانستم بخوانم و تفسیر کنم. روح من با شاهنامه مانوس و آشنا بود و اطلاعات خوبی هم در این زمینه داشتم.

کتابی سرشار از صلح

همین علاقه و آشنایی به شاهنامه زمینه ای می شود تا او بعدها کتابی تحلیلی درباره شاهنامه بنویسد. کتابی فارغ از معیارهای رزمی و جنگی که اثبات می کند شاهنامه نه در مدح شاهان، جنگ، کشتار و خونریزی بلکه سرشار از معیارهای انسان دوستی و صلح است و در لابه لای هر داستان آن گنجینه های سرشاری از عواطف و اخلاق انسانی نهفته است که در دنیا بی نظیر یا کم نظیر است.

حسینی معتقد است در هیچ کتابی حتی گلستان که برای تعلیم و تربیت نوشته شده، به اندازه شاهنامه مصادیق اجتماعی و انسانی روح گذشت، ایثار، برادری، برابری و صلح طلبی نیامده است.

زندگی با شاهنامه

وی بر این باور است در استان کهگیلویه و بویراحمد بیشترین عشق و علاقه به کتاب مختص شاهنامه بوده است و تاثیر شاهنامه آنچنان در زندگی این مردم ژرف بوده که بسیاری از خصوصیاتشان را بر اساس اخلاق شاهنامه ای تنظیم کرده اند.

این تحقیق سوالات دیگری به دنبال دارد. حسینی می گوید:ضمن بررسی مسائل شاهنامه ای کنجکاو شدم که «آیا شاهنامه که همه آن را اسطوره و فاقد رگه های تاریخ می دانند می تواند گوشه هایی از تمدن ما را بیان کند؟» که بر اساس مطالعه ویل دورانت که «اسطوره ها می توانند رگه ای از واقعیت داشته باشند و از ورای آنها به یک سرنخ تاریخی رسید بر این باور هستم که شاهنامه بیانگر تاریخ تمدن است.»

به گفته او فردوسی در شاهنامه مانند یک محقق باستان شناس که می خواهد صحنه ورود انسان را نشان بدهد انسان اولیه را شرح می دهد انسانی لخت و عور و بعد که به وسیله پوست حیوانات پوشانده می شود و بعد از غار بیرون می آید آتش استفاده می کند و بعد هم کشاورزی می کند. شاهنامه قدم به قدم اینها را نشان می دهد و تاریخ تمدن ایران را به بهترین وجه بازگو می کند.

وی می افزاید:ضمن مطالعه راجع به سوابق استان کهگیلویه و بویراحمد در ادوار مختلف تاریخ به زمان هخامنشیان و مادها رسیدم اما با این سوال روبرو شدم که قبل از آنها چه کسانی بودند؟ آیا ممکن است قبل از آنها این مملکت خالی از سکنه بوده و اقوام آریایی در قسمت های شمالی که نواحی بسیار سردتری بوده سکونت داشته باشند؟

مرکز اولیه داستان های شاهنامه

این سوال مهم و کلیدی ذهن وی را مشغول می کند و در حین تحقیق در این زمینه به تمدن دوره عیلامیان می رسد. تمدنی که در طول زاگرس بنا شده و مرکز ثقل آن دو استان کلیدی «انشان» یا فارس فعلی و خوزستان بوده است و حواشی آن لرستان، ایلام کنونی، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد که جزئی از انشان بوده تا نواحی کردمان ادامه پیدا کرده است. با مطالعه این تاریخ به سرنخ های مهم و کلیدی دست پیدا می کند که می توانست به سوالاتی در باره شاهنامه پاسخ بدهد.

حسینی می گوید:کنجکاو شدم مرکز اولیه داستانهای شاهنامه کجا اتفاق افتاده است. در شاهنامه به کرات نام مناطق شرقی ایران شامل «بلخ»، «جیحون»، «سیحون»، «کوشان»، «ختن»، «ختلان» و «ترمز» آورده می شود. ولی اینها نواحی مرزی بودند که جنگ های مرزی در آن اتفاق افتاده است. اما طبق اشارات شاهنامه مرکز اولیه رویدادها پارس یا فارس و شهر «استخر» بوده و بیشتر داستانها در همین حوالی اتفاق می افتاد.

وی می افزاید:در کتاب تاریخ کامل ایران و تاریخ کامل سیاسی، اجتماعی و تحلیلی کهگیلویه و بویراحمد با شواهد و قرائن زیادی ثابت کردم و شرح دادم که قسمت پیشدادی شاهنامه مربوط به دوره عیلامیان است و بسیاری از داستان های شاهنامه که جنبه اسطوره ای پیدا کرده و با اغراق و شاخ و برگ از حالت تاریخی جدا شده در واقع شرح جنگهایی است که بین دولت عیلام و حکومت بین النهرین مانند سومر، آکاد، بابل و آشور صورت گرفته و صحنه این جنگها نواحی جنوب غرب ایران بوده است نه آنطوری که بعدها همه را به شرق ایران منتسب می کردند.

تلفیق افسانه و تاریخ

حسینی با سرنخ های زیاد، شواهد و قرائن نشان می دهد داستان ضحاک در شاهنامه مربوط به یورش یکی از پادشاهان بابلی و تصرف قسمتی از ایران تا نزدیک فارس است. جمشید جم که ایران را در آن زمان به اوج تمدن رسانده بوده است بین سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ قبل از میلاد می زیسته که با حمله پادشاه بابلی به نام «بخت نصر» این حکومت از بین می رود و ایران دچار همان سرنوشتی می شود که در داستان ضحاک آمده است. در داستان ضحاک ایران هزار سال در تصرف بیگانه است در تاریخ اما ایران سیصد سال در این وضعیت می ماند.

وی یادآوری می کند:استان فارس، ممسنی و کهگیلویه و بویراحمد در گذشته یک واحد جغرافیایی بودند که ممسنی منطقه قشلاقی و کهگیلویه و بویراحمد ییلاق تابستان نشین بود و نواحی مهم و استراتژیکی در طول تاریخ ۲۰۰۰ هزار ساله تمدن ایلام و هخامنشایان، اشکانیان، ساسانیان محسوب می شدند به طوری که منطقه «دشت روم» و قسمت پایینی آن مرکز استراتژیک نگهداری اسب های ساسانی بوده است که در آن زمان اسب مهمترین وسیله جنگی بوده است. داستان های زیادی در همین محدوده اتفاق افتاده است و بیشترین اسامی باستانی شاهنامه در همین منطقه است.

«قلعه «سپید» در ممسنی و در دامنه آن «دشت رز» که محل جنگ رستم و سهراب بوده است پایین تر از آن «تنگ اژدها» قرار دارد. «برد بهمنی» نمایانگر سنگی که بهمن برای کشتن رستم از کوه می غلتاند. داستان در «قلعه توس»، «قلعه گره گیو»، «تنگ پیرزال» ادامه پیدا می کند و بعد به «دشت روم» که می رسیم در سابق و در شاهنامه یونانی ها را رومی تلقی می کردند و این منطقه را دشت روم نامیدند و در واقع محل درگیری نهایی آریو برزن و اسکندر است.»

هماهنگی اسطوره کیخسرو با جغرافیای کهگیلویه و بویراحمد

حسینی می گوید: به «تل خسرو» و اسطوره بزرگ کیخسرو که می رسیم داستان آنچنان موزون، متین و همگون است که آدم فکر می کند در گذشته های خیلی نزدیک اتفاق افتاده است.

«کیخسرو پس از گرفتن دنیا که هیچ معاند و معارضی ندارد در صدد کناره گیری از قدرت می شود زیرا بر این باور بود که قدرت انسان را می فریبد و فاسد می کند. برای همین از قدرت دست می کشد. در «تل خسرو» دستور می دهد هر کس یک توبره خاک بریزد تا تپه ای ایجاد شود که مشرف بر آن با سپاهیان صحبت کند. موضوع کناره گیری خود را اعلام و لهراسب را به جانشینی خود انتخاب می کند و می گوید که حتی موری هم به وسیله وی آزرده نخواهد شد زیرا مهمترین اصل برای وی دادگستری و دادگری است.»

کوه دنا، بلندترین رشته کوه زاگرس را که کوه مقدس و دینی بوده برای غیبت و یا عزلت انتخاب می کند و به سمت دنا حرکت می کند.

«در «تل زالی»، زال از وی جدا می شود. به «تنگ سریز» می رسند که کیخسرو جام جهان نمایی که می توانسته تمام اتفاقات دنیا را در آن ببیند و آن از خود دور نمی کرده را بیرون می آورد که از این آب گوارا جامی بندشد که جام از دستش می افتد و این را نشانه ضایع شدن فره ایزدی خود می داند. به «کوخدان» می رسد وبرای در امان ماندن از سردی هوا به همراهانش دستور می دهد برای خودشان کوخ موقتی درست کنند تا شب را در آن اتراق کنند.»

«بعد به سی سخت می روند در «چشمه بشور» یکی از زیباترین و پاکترین و زلالترین آبهای ایران است خود را تطهیر می کند و آماده رفتن به پیشگاه معبود خود می شود و سفارش می کند لشکریان به دنبالش نروند.»

« اما سپاهیان تا نزدیک گردنه بیژن وی را همراهی می کنند در آنجا روی سنگ سفید مکعبی «برد شاه» می رود و بر فراز آن آخرین نصایح خود را می گوبد و هشدار می دهد برگردید چراکه برفی خواهد بارید که حتی نیزه های شما نیز در آن ناپدید خواهد شد.»

رد پای واقعیت در اسطوره ها

« همه بر می گردند و ۳۰ نفر از پهلولانان از جمله بیژن و توس و گستهم می مانند و خسرو را تعقیب می کنند و بالای «گردنه بیژن» مدتها در کوه سرگردانند و نشانی پیدا نمی کنند و کنار چشمه کوچک «چبکنم» بر فراز گردنه به شور می نشینند که چه کنیم.»

«برفی شروع می شود و رد پای اسب کیخسرو را پیدا می کنند تا به دامنه شمالی دنا که می رسند در «دره آسمانی» و «دره کیخسرو» رد پای اسب کیخسرو هم ناپدید می شود. در ادامه به «غار کیخسرو» می رسند می گویند جسم کیخسرو به صورت سنگی درآمده و روحش بر فراز «سه قله آسمانی» به آسمان عروج پیدا کرده است.»

حسینی تاکید می کند این اسطوره کیخسرو است و این اسطوره در قرنهایی که هنوز شاهنامه نوشته نشده در آثار طبری، بیرونی و این اثیرو بعد حمزه اصفهانی و حمدالله مستوفی به صورتهای مختلف آمده است.

وی می گوید اگرچه بخش زیادی از آن اسطوره است اما نشان از واقعیتی دارد که یکی از پادشاهان دادگستر ایرانی در این مسیر جان باخته و در سالهای بعد با دادن شاخ و برگ مثل هم داستانها و اسطوره ها آن را به این صورت بیان کرده اند.

آنچه حسینی از شاهنامه و راز و رمز علاقه مردم این استان به شاهنامه می گوید خود عاملی است که مخاطب را ترغیب کند که دوباره این کتاب ارزشمند را ورق بزند و پای شاهنامه خوانی شاهنامه خوانان بنشیند.

اتفاقی که در یک سال گذشته شیوع ویروس کرونا آن را دشوار کرده است و شاید باید در شب یلدای امسال که شبی متفاوت از همه سالهاست همه با هم دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که سایه ویروس کرونا را از سرزمینمان دور کند تا بار دیگر در شب چله ای دیگر همه دور هم جمع شویم و باز هم با هر فراز و فرودی که از شاهنامه روایت می شود

کسی گر خرد باشد آموزگار

نگه داردش گردش روزگار

همه برگ وی پند و بارش خرد

(اندکی درباره شاهکار فردوسی)

شاید هیچ جابی از کشور به اندازه استان ما از شاهنامه استفاده حماسی و فرهنگی نکرده باشد از نامگذاری شهر واسم افرادگرفته تا اسم کوه و شاهنامه خوانی ویا هفت لشکر خوانی در عروسی وعزا نیاز به تحقیق دارد

خرد چشم جان است چون بنگری تو بی چشم شادان جهان نسپری

💚💙💜💙💟❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
نوشتن از شاهنامه جسارتی لازم دارد که لازمه آن سالها شنا کردن در اقیانوس متلاطم آن است. بدیهی است که از توان من بیرون است. اما محض اظهار ارادت به پیشگاه فردوسی بزرگ، مختصری درباره زمینه پیدایش شاهنامه می نویسم.

با سقوط امپراتوری ساسانی و سلطه اعراب، ایرانیان بسیاری از کیش اصلی خود دست شسته و مسلمان شدند. علی رغم این دگردیسی، درخت فرهنگ دیرینه و پرشکوه عصر ساسانی، تناورتر و ریشه ورتر از آن بود که سیل سهمگین سلطه عرب بتواند آن را به یکباره از پای دراندازد. عمده ایرانیان یاد نیاکان خود را گرامی می داشتند و می کوشیدند که عناصر مهم فرهنگ نیاکان خود را حفظ کنند و در برابر اعراب از هویتی ممتاز برخوردار باشند.
نهضت شعوبیه، تلاشی چشمگیرتر در این زمینه بروز داد و باعث شد پیوستگی فرهنگی ایرانیان تداوم یابد تا در فرهنگ و زبان عربی مستحیل نشود.
قیام ابومسلم در نیمه اول قرن دوم هجری علیه امویان و اضمحلال آنها و فعالیت های فرهنگی افرادی چون ابن مقفع که مترجم قدر زبان پهلوی به عربی در دوره عباسیان بود تاثیر شگرفی داشت. ترجمه خدای نامگ (سیرالملوک) از پهلوی به عربی، توسط او، کوششی کامیاب بود برای زنده نگه داشتن نام و یاد پادشاهان عجم. وجود همین کتب عربی، بعضی بزرگان عصر سامانی را به صرافت انداخت که شاهنامه هایی به زبان فارسی تصنیف نمایند. دو نمونه مهم از آنها؛ شاهنامه ابوالمؤید بلخی و شاهنامه ابومنصوری، هر دو از اعتبار بالایی برخوردار شدند.

حال سوال این است که منابع اولیه برای تدوین شاهنامه چه آثاری بودند؟

اگر فاصله را خیلی بسط ندهیم، مهمترین منابع را در سلسله ساسانی می یابیم. کتابهای شهره در این دوره، خدای نامگ ها بودند. «خدای» در زبان فارسی دری به معنی پروردگار است اما در زبان پهلوی معادل پادشاه بود. خدای نامگ ها یا شاهنامه های دوره ساسانی، عملا چیزهایی در مایه ادبیات پروپاگاندا بودند. چون به سفارش شاهان نوشته می شدند تا مشروعیتی برای انها دست و پا و آن را تبلیغ نمایند. این شهنامه ها از نظر پادشاهان سفارش دهنده، نوعی تاریخ محسوب می شدند.
محتوای آنها عمدتا داستانهای اسطوره ای از اوستا و قصه های ایران باستان به همراه داستانهای تاریخی معاصر آن زمان بودند.

رسالت خدای نامگ ها این بود که اصل و نصب پادشاه سفارش دهنده را متصل کنند به پادشاهان اولیه و اسطوره ای ایران؛ نظیر گیومرت، هوشنگ، طهمورت، جمشید، فریدون و مابقی.

دو نظریه متفاوت درباره خدای نامگ؛
یک: خدای نامگ، یک کتاب بوده که در رونویسی و دست نویسی های آن تفاوتی میان نسخ نوشته شده به وجود می آمد.
دوم؛ نوعی ژانر نوشتن محسوب می شد و خدای نامگ هایی از پیش موجود بود، چون هر پادشاه برای خودش نوشتن یکی را سفارش می داد. آثار مکتوب شده از این سنخ، شباهت ها و همپوشانی های مختصری با هم داشتند. لازم به ذکر است که شهرت داستانهای خدای نامگ ها از مرزهای ایران فراتر رفته بود.

متاسفانه متن پهلوی هیچ کدام از خدای نامگ ها اکنون موجود نیست. اما به یقین چنین کتبی وجود داشتند. اما چه دلیلی برای این ادعا موجود است؟
بعد از اسلام، به خصوص در دوره عباسیان، نهضت ترجمه به راه افتاده بود. آثار زیادی از زبانهای یونانی، سریانی، آرامی و پهلوی به عربی ترجمه شد.از مهمترین مترجمان، ابن مقفع بود که خدای نامگ را به نام سیر الملوک منتشر کرد. مترجمین دیگر، با الهام از ابن مقفع، آثاری دیگر به وجود آوردند که به نام تاریخ الملوک الفرس منتشر می شدند.
بعدها که مورخین بزرگ می خواستند منابعی معظم برای تاریخ جهان تهیه کنند از ترجمه خدای نامگ ها، به عنوان مآخذی برای تاریخ ایران باستان استفاده می کردند؛ مثلا تدوین بخش تاریخ ایران باستان توسط محمد بن جلیل طبری مستلزم استفاده از این ترجمه ها بود. دریغا که ترجمه عربی خدای نامگ ها هم در دسترس نیست.

بازگشت به زبان فارسی

از قرن سوم هجری به بعد، همزمان با چیرگی زبان عربی بر قلمرو ایران فرهنگی، زبان جدیدی آرام آرام از خاکستر زبان پهلوی، رویید و فارسی دری نام گرفت. دری به معنای درباری است. چون این زبان در دربار شاهان صفاریان و سامانیان رونق گرفت. در این ادوار یک سری کتاب به نام شاهنامه نوشته شد. دو نمونه معتبر و مشهور قبلا اشاره شدند؛
شاهنامه ابو موید بلخی و شاهنامه ابو منصوری. نگارش هر دو شاهنامه به نثر بوده است.
شاهنامه ابو مؤید در اوایل دوره سامانی نوشته شد و تا سالها مورد التفات ایرانیان بود. اما به عنوان منبع برای تدوین شاهنامه از سوی فردوسی به کار گرفته نشد بلکه شاهنامه ابومنصوری مبنای کار او قرار گرفت.

ابومنصور محمد بن عبدالرزاق از تخم و ترکه اسپهبدان ایرانی و امیر و والی توس در عصر سامانی بود. ولایت توس، منطقه ای خودمختار بود که خراجش به دربار سامانی پرداخت می شد. ابن عبدالرزاق، خود را منتسب به خاندان های دهقانی یا اشرافی پیش از اسلام می دانست که سواد و ثروت بالایی داشتند.

امبر ابومنصور به کارگزارش ابومنصور المعمری امر نمود که چهار نفر از فرزانگان خراسان و سیستان را گرد آورد تا به کار تجمیع داستانهای خدای نامگ ها بپردازند و شاهنامه ای مفصل به نثر پدید آورند تا این داستانها از گزند روزگار محفوظ و برای ایرانیان جاودان بمانند.
این چهار نفر عبارتند از:
ماخ پیر خراسانی از هرات، یزدان داد پسر شاپور از سیستان، ماهوی خورشید پسر بهرام از نیشابور و شادان پسر برزین از طوس.
از اسامی افراد و پدرانشان معلوم است که هر چهار نفر باید زرتشتی باشند و مسلط به زبان پهلوی، کتاب اوستا و اساطیر ایرانی. امیر لابد می خواست نویسندگان از منابع اصلی برای تصنیف اثر استفاده نمایند و نه از خدای نامه های ترجمه شده به عربی.

با اینکه شاهنامه ابومنصوری اثری محبوب میان ایرانیان بود اما نزد آنها، نظم و شعر اعتبار بیشتری نسبت به نثر داشت. بنابراین دقیقی طوسی، شاعر دربار نوح بن منصور سامانی، تصمیم گرفت که شاهنامه ابومنصوری را به نظم درآورد. هزار بیت از آغاز پادشاهی گشتاسب نیز سرود اما به طرزی مشکوک به دست غلامی جوانمرگ شد و ابیات سروده شده یتیم و کار متوقف می شود. فردوسی ابیات دقیقی را در اثر خود آورده است. شعر دقیقی در شاهنامه نسبت به نظم فردوسی، زبان و سبکی کهن تر دارد ولی خشک و کم تصویرتر است. اما در ابیات او عواطف ملی و ایران دوستی اش آشکار است.

ابومنصور ثعالبی در ابتدای قرن پنجم، بخش هایی از شاهنامه ابومنصوری را به عربی ترجمه و با نام «غرر ملوک الفرس و سیرهم» منتشر می کند.
جلال خالقی مقدم در تحقیقی جالب توجه، مقایسه ای تطبیقی دارد میان کتاب ترجمه ثعالبی و بخش ایران باستان تاریخ طبری.
(توجه فرمایید که منبع تاریخ طبری برای تدوین بخش تاریخ ایران باستان، ترجمه عربی خدای نامگ های عصر ساسانی بوده است. اما کتاب ثعالبی ترجمه بخشی از شاهنامه بومنصوری است که چهار خردمند ایرانی گرد آوردند).
مقایسه خالقی، نشانگر تفاوتی مهم میان دو اثر است. اما این تفاوت در چیست؟
در تاریخ طبری یک غایب بزرگ وجود دارد؛ این غایب «رستم دستان» است، شاخص ترین چهره شاهنامه فردوسی!
نتیجه؛
با احتمال فراوان در خدای نامگ های ساسانی شخصیتی به نام رستم وجود نداشت یا شخصیتی فرعی و حاشیه ای بوده است. به جای رستم، پهلوان اصلی اسفندیار بوده است و بعد از او گرشاسب. اما در کتاب ابومنصوری و شاهنامه فردوسی، رستم محوری ترین شخصیت است و گرشاسب کاملا در حواشی حرکت می کند و به عبارتی ول می چرخد!! حدس بر این است که نویسندگان شاهنامه ابومنصوری علاوه بر خدای نامه های پهلوی، از کتاب فردی به نام «آزاد سرو مروزی» که داستانهای پهلوانی به نام رستم را در کتابش گردآورده بود استفاده کرده اند.
این چرخش تنها در مورد پهلوانان نیست بلکه درباره پادشاهان نیز چنین است به طوری که در خدای نامگ ها پادشاهان بزرگ، منوچهر و گشتاسب هستند. به هر حال این تغییرات در شاهنامه ابومنصوری صورت گرفت و فردوسی آن را تبدیل به روایت مسلط نمود.

به هر حال بخت با ابومنصور و بلکه ایران یار بود که نسخه ای از شاهنامه منثور به دست فردوسی رسید و با حمایت فردی نیکخواه و سخن شناس ، که به احتمال فرزند ابومنصور عبدالرزاق بود، فردوسی عمر و عصاره جان را بر سر آن گذاشت تا کاخی از نظم را پی افکند که تا همیشه تاریخ از باد و باران و طوفان گزندی نبیند و چون ستونی ثابت و استوار بزرگترین تکیه گاه هویتی ایرانیان باشد.
چنین یادگاری شد اندر جهان
بر او آفرین از کهان و مهان