قضاوقدر
🔅حکمت عملی مولانا_ بخش هشتم
▫️مصطفی ملکیان
۲۱. عمل و کوشش ما شرط لازم نیل به هدف است و نه شرط کافی آن.
اقتضای عقلانیت عملی این است که هر عمل ما هدفی را دنبال کند. اما مولانا میگوید عمل و کوشش ما اگر چه شرط لازم برای نیل به هدف است اما شرط کافی نیست. اول باید بپذیرم که تلاش و عمل من تنها شرط لازم است و اگر اقدام به عمل نکنم حتماً به هدف نمیرسم، اما چنین نیست که صِرف انجام عمل مرا به مقصود خواهد رساند.
از رنج کسی به گنج وصلش نرسید
واین طُرفه که بیرنج کس آن گنج ندید
مولانا میگوید اسباب را مهیا کن و زانوی اشتر را ببند و باقی را به خدا یا هستیِ بسپار و معنای توکل این است:
گفت پیغامبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
(مثنوی، دفتر اول)
اما مولانا نکتهی دیگری هم دارد که بدیع است و خاص اوست. میگوید اگر کاری کردی و به هدف نرسیدی، امکان این هست که به چیز دیگری برسی. همیشه مترصد باش که اگر هدفم حاصل نشد ممکن است چیز دیگری حاصل میشود:
گفت معشوقم تو بودستی نه آن
لیک کار از کار خیزد در جهان
(مثنوی، دفتر اول)
این بیت در داستان پادشاه و کنیزک آمده است. پادشاه که گرفتار عشق به کنیزک بود برای معالجهی او دست به دعا میشود و در خواب به او مژده میدهند که فردا حکیم حاذقی را ملاقات خواهی کرد. حکیم الاهی را که میبیند میگوید اول گمان میکردم معشوقم کنیزک است، دست به هزار کار زدم تا به معشوق برسم، اما حالا میبینم که معشوق بهتری یافتهام.
میگوید گاهی شخصی برای نان به جانب نانوا میدود، اما به جای نان، شیفتهی حُسن نانوا میشود. اگر عاشق نان نبود، هرگز به نانوا نمیرسید. گاهی به دنبال تفرج و گشتوگذار به باغی میرود و شکارِ جمال باغبانی میشود.
بهر نان شخصی سوی نانبا دوید
داد جان چون حسن نانبا را بدید
بهر فرجه شد یکی تا گلستان
فرجهی او شد جمال باغبان
همچو اعرابی که آب از چه کشید
آب حیوان از رخ یوسف چشید
رفت موسی کآتش آرد او بدست
آتشی دید او که از آتش برست
جست عیسی تا رهد از دشمنان
بردش آن جستن به چارم آسمان
(مثنوی، دفتر اول)
این دیدگاه، دیدگاهی امیدوارانه است. در برخی از روانشناسان امروز هم چنین دیدگاهی دارند. مارتین سلیگمن که از چهرههای روانشناسی مثبتگرا یا ایجابی است همین نگاه را دارد و میگوید زندگی را چنین ببینید که ممکن است به دنبال چیزی بروید اما چیز بهتری به دست آورید.
خدا معشوقی بر سر راه شما میگذارد و در میانهی راه خودش را به شما میدهد:
تا بدین جا بهر دینار آمدم
چون رسیدم مست دیدار آمدم
(مثنوی، دفتر اول)
همین دیدگاه امیدوارانه در اندیشه کَرمهای مولانا هم هست. میگوید هیچ بدی در جهان گم نمیشود و هیچ خوبی هم.
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
(مثنوی، دفتر اول)
مولانا میگوید وقتِ عمل انگار در کوهی فریاد میزنیم. فریاد ما به جانب ما بازمیگردد.
کسانی هستند به وجود خدا قائل نیستند اما نظام جهان را نظامی اخلاقی میبینند. والتر ترنس استیس، فیلسوف تجربهگرای انگلیسی در باب وجود خدا آگنوستیک(ندانمانگار) بود اما به نظام اخلاقی جهان قائل بود و برای این باور، دو استدلال هم داشت که به گمان من قانعکنندهاند.
📍ادامه دارد...